محصولات مرتبط
دربارهی کتاب خل بازی های چلی 3 (دنیای بوگندو) اثر جاتان مرس
کتاب "دنیای بوگندو" جلد سوم از مجموعه داستانهای جذاب و خواندنی "خلبازی های چلی" میباشد که برای مطالعهی مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
اوضاع مالی خانواده از وضعیت نابسامانی برخوردار است. پدر از کار خود اخراج شده و مدام از اعضای خانواده میخواهد که صرفهجویی کنند. او به بهانههای مختلف از کارهای چلی ایراد میگیرد. همواره از ذخیرهی انرژی، اسراف و حتی گرم شدن زمین صحبت میکند؛ اتفاقی وحشتناک ناشی از تولید بیرویهی گرما توسط بشر، که خیلی زود، روی خواهد داد.
پدر، چلی را یکی از مسببین نابودی زمین میداند. زیرا معتقد است او با روشن نگاه داشتن چراغهای اضافی و لوازم برقی در مواقع غیر لزوم، گازهای گلخانهای زیادی را وارد جهان میکند؛ عملی که علاوه بر گرم کردن زمین، موجب از بین رفتن پول و سرمایهی خانواده نیز میگردد. چلی اصلا از این گفتگوها خوشش نمیآید؛ در واقع او در بیشتر مواقع، متوجه منظور و مفهوم اصلی صحبتهای پدرش نمیشود. در نتیجه، همواره از شرکت در این مباحث و و ادامهی آنها میگریزد.
ماجرا از روز شنبه آغاز میگردد؛ چلی تصمیم دارد که جهت گذراندن اوقات بیکاری خویش، به خانهی دوست مورد علاقهاش "مایکی" برود. اما، مادر برنامهی دیگری برای تمامی اعضای خانواده در نظر گرفته است. او میخواهد که همگی به اتفاق یکدیگر، به "آیکیا" بروند؛ جایی که چلی اصلا آن را دوست ندارد. بنابراین، چلی، به دنبال راهی میگردد که از رفتن به آیکیا خودداری نماید.
تحت چنین شرایطی، دیو کوچک به یاری او شتافته و پیشنهاد ویژهای به چلی ارائه میکند؛ طبق این پیشنهاد، چلی از پنجرهی توالت خارج گشته و پنهانی، به بیرون از خانه میرود. سپس، با هیجانی وصفناشدنی سوار بر دوچرخه، به سوی منزل مایکی حرکت میکند. وی به هنگام تماس مادر با تلفن همراهش و درخواست او برای رفتن به آیکیا، از برنامههای مادر اظهار بیاطلاعی میکند. سپس، ترجیح میدهد که روزش را با مایکی پشت سر بگذارد و از ملحق شدن به خانواده، خودداری میکند. اما آیا همه چیز طبق برنامههای چلی پیش میرود و او میتواند فرار پنهانیاش از خانه را همچون رازی بزرگ، مخفی نگاه دارد؟!
شخصیت اصلی قصه، "چلی" نام دارد. او پسری نوجوان است که در کنار والدینش و همچنین برادران کوچکترش، "برایان" و "دیو" زندگی میکند. چلی، همواره با مشکلات و معضلات متعددی روبهرو میشود؛ مشکلاتی که سعی میکند آنها را به بهترین شکل ممکن حل نماید. اما بر خلاف انتظار خویش، نه تنها در این کار موفق نمیشود، بلکه همیشه دردسرهای بزرگتری را نیز خلق میکند؛ دردسرهایی که ماجراهایی خواندنی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
برشی از کتاب خل بازی های چلی 3 (دنیای بوگندو)
فصل 6
چلی به محض شنیدن صدای پاورچین آرام روی کف چوبی اتاق شستش خبردار شد کاسهای زیر نیم کاسه هست و گفت: «چی میخوای؟»
برایان گفت: «از کجا فهمیدی منم؟»
چلی بدون اینکه سر را از روی کامپیوتر بالا بیاورد گفت: «نمیدونستم، حالا فهمیدم.»
«فکر کردی خیلی باحالی؟»
چلی گفت: «مرسی! اگه اومده بودی همین رو بگی شنیدم. میتونی بری!»
«راستش رو بخوای نیومدم این رو بگم.»
چلی برگشت و به برادر وسطیاش نگاه کرد که حالا لبخند اعصاب خردکنی روی لبهایش نقش بسته بود. لبخندی که حتی خود برایان که به سختی اعصابش خرد میشد میتوانست به اعصابخردکنیاش شهادت بدهد.
چلی به طعنه گفت: «من رو تو ترس و هیجان نگه ندار. دلم داره تاپ تاپ میکنه برایان.»
«میدونم اونجا بودی.»
«کجا؟»
«توالت. قبل از اینکه بریم آیکیا. توی توالت بودی.»
«ثابتش کن.»
«وقتی برگشتیم پنجره باز بود.»
«خب که چی؟»
«مسواکها همه چپه شده بودن.»
چلی که هر لحظه مضطربتر میشد گفت: «خب که چی؟»
«روی لبهی پنجره جای پا بود.»
چلی اخمی کرد و گفت: «از کجا میدونی؟»
«خودم چک کردم.»
«چک کردی؟ واقعا این کارو کردی؟»
«بله.»
چلی آهی کشید. واقعا چه جور آدمی به خودش زحمت همچین کاری میداد؟
مسلما کسی مثل برایان!
چلی زیر لب گفت: «بهتره تا وقت داری یک حالی به زندگیات بدی!»
«لازم ندارم. قبلا دادم.»
«فرض کنیم حق با تو باشه.»برادرها یک دقیقه به هم خیره شدند. اما همین قدر هم کافی بود چلی میدانست که برایان میداند حق با اوست. به علاوه برایان هم میدانست که حق با اوست. چلی با حالتی تهدیدآمیزی گفت: «حالا میخوای چیکار کنی؟»
برایان نیشخندی زد و گفت: «قبلا کاری رو که باید میکردم رو کردم.»
چلی که حالا خیلی تهدیدآمیز رفتار نمیکرد گفت: «چی کار کردی؟»
«به پدر گفتم.»
چلی دوباره گفت: «چی؟»
«به پدر گفتم.»
«چرا؟»
برایان شانه بالا انداخت و گفت: «دلم خواست.»
چلی آهی کشید و گفت: «دلت خواست؟»
«آره. دلم خواست!»
چلی مثل عقابی که به خرگوش طعمهاش نگاه میکند به برایان خیره شد. «پدر چی گفت؟»
برایان چند ثانیه فکر کرد و گفت: «راستش رو بخوای به نظر میرسید بیشتر از اینکه پنجره رو باز گذاشتی عصبانیه.»
«یعنی اهمیتی نداد که به جای آیکیا رفتم خونه مایکی؟!»
برایان گفت: «نه واقعا. فکر کنم...
کتاب خل بازی های چلی 3 (دنیای بوگندو) اثر جاتان مرس و ترجمهی مریم رحیمی توسط نشر ایرانبان به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جاناتان مرس
- مترجم: مریم رحیمی
- تصویرگر: هانری فلنر
- انتشارات: ایران بان
مشخصات
- نویسنده جاناتان مرس | هانری فلنر
- مترجم مریم رحیمی
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 3
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 224
نظرات کاربران درباره کتاب خل بازی های چلی 3 (دنیای بوگندو)
دیدگاه کاربران