loader-img
loader-img-2
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب محکوم به نیستی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره کتاب محکوم به نیستی 

کتاب "محکوم به نیستی" روایت گر داستانی تلخ و دلهره آور با پیامی هشدار دهنده برای تمامی خانواده ها می باشد. مهمترین رسالت این کتاب آگاهی دادن و به فکر واداشتن است. داستان، جریان زندگی خانواده ای است که دختر بچه شش ساله آنها در راه برگشت از مدرسه توسط شخصی ناشناس مورد تجاوز قرار گرفته و کشته می شود. مادر پس از شنیدن خبر قتل دخترش دچار شوک عظیمی می شود که او را تا مرز جنون پیش می برد. او خودش را مقصر این حادثه می داند و تنها چیزی که برایش اهمیت دارد پیدا کردن قاتل دخترش به هر طریق ممکن و انتقام از او است...

جوی فیلدینگ با قلمی توانا دست به خلق داستانی نفس گیر و دلهره آور می زند. به طوری که مخاطب خود را جای شخصیت داستان می گذارد و با او همدلی می کند.

 

برشی از متن کتاب محکوم به نیستی 


"...توجه اش را روی خطابه کشیش، متمرکز کند. روی کلمه به کلمه اش دقت می کرد ولی حتی یک کلمه اش را نمی فهمید. دیگر هیچ اعتقادی به این حرفها نداشت. از خودش پرسید: چطور توانسته این کار را بکند؟ کلیسا پر از گل بود. جیل فورا سبد گل بزرگ و زیبای نانسی را شناخت. نانسی هفت روز گذشته، هر روز به او سر زده بود تا توضیح دهد که برایش خیلی دردناک است که در مراسم تدفین شرکت کند و جیل هم درک کرده بود. جیل دوباره سعی کرده بود درباره سیندی صحبت کند، اما نانسی ناگهان به گریه افتاده و جیل را مجبور کرده بود که در مورد چیز دیگری حرف بزند. حالا کشیش داشت درباره فرزندش صحبت می کرد در زمینه امنی که یک نفر می توانست راجع به کسی که تا بحال ندیده، صحیت کند، اما جیل چیزی نمی شنید. ما می خواهیم شما در کلیسا حواستان را جمع کنید... بعید نیست که قاتل بخواهد در مراسم تدفین قربانی اش خودی نشان دهد.

جیل سرش را برگرداند از خودش پرسید آیا او آنجاست؟ چشمان جیل بی اراده بین ردیف های مردم که نشسته بودند، می گشت. درجه غمگین بودن مردم از ردیف های عقب به سمت جلو، بیشتر می شد. کلیسا پر از جمعیت بود، جیل گیج شده بود. قیافه های زیادی بود که او تا به حال ندیده بود. معلم سیندی را شناخت، رد اشک روی صورت زن جوان باقی مانده بود. جیل سرش را برگرداند. دوباره چاقوی نامریی در سینه اش می چرخید. جیل چند نفر از همسایه هایشان را هم شناخت. وقتی این منظره را دید، لبهایش لرزید و یک گلوله بزرگ را که داشت در گلویش بالا می آمد، به زور فرو برد. جیل با اعضای خانواده اش احساس راحتی بیشتری می کرد. هفته ی گذشته همه شان گیج و بی حس بودند. منتظر بودند تا پلیس جسد را برای تدفین، تحویل دهد. این انتظار نیروی تک تکشان را تحلیل برده بود. و جیل می دانست که امروز به پایان داستان نزدیکند.

 

خرید کتاب محکوم به نیستی 

کتاب محکوم به نیستی نوشته ی جوی فیلدینگ با ترجمه ی تکین حمزه لو توسط انتشارات شادان به چاپ رسیده است. برای خرید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.



نویسنده: جوی فیلدینگ مترجم: تکین حمزه لو انتشارات: شادان

 



درباره جوی فیلدینگ نویسنده کتاب محکوم به نیستی


نظرات کاربران درباره کتاب محکوم به نیستی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب محکوم به نیستی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل