دربارهی کتاب راهنمای خل بازی های مکس و مالی (چگونه یک غول برفی بسازیم)
کتاب "راهنمای خل بازی های مکس و مالی: چگونه یک غول برفی بسازیم" روایتگر داستانی مهیج و خواندنی میباشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
از چند روز پیش تاکنون، به طور مداوم برف میبارد و همه جا، سفید شده است. مطابق روال همیشه، مکسی و مالی، سرگرمی جذابی را برای خود دست و پا کردهاند. آنها قصد دارند که اولین پیست اسکی جهان برای خوکچههای هندی را راهاندازی کنند؛ پیستی که بر روی سر مکس تاسیس خواهد شد. بنابراین خواهر و برادر قصه، صندلی آشپزخانه را بدون اجازهی مادر خود، برداشته و به حیاط پشتی خانه میروند. مالی مدام گلولههایی از برف را در دستانش جمع کرده و با ایستادن روی صندلی، آنها را روی سر مکس قرار میدهد.
درست در همین هنگام، مادر از پنجرهی خانه، مکس و مالی و از همه مهمتر، صندلی موردعلاقهی خود را میان برفها، مشاهده میکند. در نتیجه با عصبانیت، به سوی فرزندان خود رفته و آنها را برای بردن صندلی به بیرون از خانه و انجام چنین کارهایی سرزنش مینماید. اما این تازه اول ماجراست. زیرا مکس فکر تازهای به ذهنش خطور میکند.
او تصمیم میگیرد که با همکاری "بندیکت"، (یکی از دوستانش) و پوشیدن لباس یک گوریل بزرگ، اهالی خیابان "لابورنام" را به وحشت بیندازد. زیرا شهروندان با دیدن آنها و لباس گوریلی که بر تن کردهاند، به طور حتم، بندیکت و مکس را با یک غول برفی اشتباه خواهند گرفت. جهت تحقق این نقشه، ابتدا بندیکت لباس را بر تن میکند و سپس، مکس بر روی شانههای دوستش نشسته و سر گوریل را بر روی صورتش پایین میکشد. بعد از این کار، آنها برای دقایقی، وارد خیابان شده و در میان برفها، راه میروند. در همین هنگام، یک گزارشگر، غول برفی ساختگی آنها را مشاهده میکند؛ همین رویداد ساده، مشکلات زیادی را برای ساکنان لابورنام و مناطق اطراف و همچنین خانوادهی مکس و مالی ایجاد میکند؛ مشکلاتی که ماجراهایی پردردسر و خواندنی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیتهای اصلی قصه، "مکس" و "مالی" نام دارند؛ آنها برادر و خواهر دوقلوی هشت سالهای هستند که همراه با والدینشان در "ترول" زندگی میکنند. مکس و مالی همیشه غرق در رویاهای عجیب و غریب خود میباشند؛ رویاهایی که مشکلات و خرابکاریهای زیادی را به بار میآورد و موجب عصبانیت والدین و سایر بزرگسالان میشوند.
برشی از مت کتاب راهنمای خل بازی های مکس و مالی (چگونه یک غول برفی بسازیم؟)
پیش به سوی فاجعه
بندیکت گفت: «این تو خیلی گرمه. تو هم خیلی سنگینتر از چیزی هستی که فکر میکردم.»
مکس حرفش را قبول داشت و با او همدردی میکرد. هر دو رفته بودند توی لباس گوریل و لباس کمابیش برای دو نفرشان با هم تنگ بود. مکس نشسته بود روی دوش بندیکت. میخواست کاری کند که حال او بهتر شود.
پس به او گفت: «میگم شانس آوردی زمستونه. چون خرسهای گریزلی توی خواب زمستونی هستن و نمیتونن بهت حمله کنن.»
ولی داخل لباس هیچ نشانهای از بهتر شدن حال بندیکت احساس نمیشد.
ایموجن که کنارشان ایستاده بود، گفت: «کاش میرفتم شعرم رو مینوشتم.»
مکس هنوز کلهی گوریل را نپوشیده و آن را توی دستش گرفته بود. میخواست تا آخرین لحظهی ممکن آن را روی سرش نگذارد. به سختی روی بندیکت جابهجا شد و تعادلش را حفظ کرد. بعد نگاهی به دور و بر خانهشان انداخت و رو به بندیکت گفت: «گزارشگر اومد.»
ناگهان بندیکت چیزی به یادش آمد. «میگم که ما اصلا تمرین راه رفتن نکردیم.»
مکس گفت: «لازم نیست. گزارشگر فقط دنبال یه سرنخ کوچیک از غول برفیه. همین که یکی دو قدم راه بریم و ما رو ببینه کافیه. بعدش برمیگردیم همین جا و لباسمون رو درمیآریم. همه چیز ردیف میشه.»
بندیکت با شک و تردید تکرار کرد: «یکی دو قدم. چی بگم؟ اگه...»
مکس پرید وسط حرفش و گفت: «داره دیر میشه. دارن میآن. آماده باش. ایموجن!»
مکس سر گوریل را پوشید.
غول برفی برای اولین بار در شهر ترول ظاهر شد.
مالی و کارل پیلگه همینطور رد پاهای بزرگ را سمت خانه دنبال میکردند که صدای جیغی بلند شد. کارل پیلگه سرش را بالا آورد و دختر کوچک بنگری را دید که از پشت خانهای بیرون دوید و زد به چاک. برای اولین بار از وقتی به خیابان لابورنام رسیده بود، چیزی متعجبش کرد... یعنی ممکن بود...؟
دخترک دوباره جیغ کشید و سمتشان دوید. مالی پرسید: «موضوع چیه؟»
دخترک نفس نفسزنان به پشت سرش اشاره کرد و با تته پته گفت: «امممم... چیزه...»
مالی گفت: «اون چی میتونه باشه؟»
«غووو... غو... غول...» …
کتاب چگونه یک غول بزرگ برفی بسازیم؟ از مجموعه راهنمای خل بازی های مکس و مالی اثر دومینیک بارکر با ترجمه مسعود ملک یاری با تصویرگری هانا شاو توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: دومینیک بارکر
- تصویرگر: هانا شاو
- مترجم: مسعود ملک یاری
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب راهنمای خل بازی های مکس و مالی (چگونه یک غول برفی بسازیم؟)
دیدگاه کاربران