بخشی از کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد
در یکی از سروده های این کتاب می خوانیم:
هنوز هم گل بی خار و یار غار منی
ستاره ی سحر و ماه شام تار منی
هنوز ای مه بی مهری و مهر تاریکم
چراغ شعله ور روز داغدار منی
هنوز هم که دل و چشم کندی از غم من
دل شکسته ی من، چشم بی قرار منی
هنوز هم که مرا خوار کردی از سر جور
جواهر سر سنگین و خاکسار منی
هنوز هم که ز چشم آبشار خون بارم
تو قطره های درخشان آبشار منی
هنوز هم که ز دستت ز کار افتادم
تو درد بود و نبودم تو کار و بار منی
هنوز هم که خیالم خمیده از غم تست
به خوابگاه خیالم تو غمگسار منی
هنوز هم که کنی عزم مرزهای دگر
به گیتی دل پر درد من مدار منی
تو ای فرشته ی بی مهرم ای الهه ی عشق
هنوز هم مه غمخوار و دوستدار منی
شاعر: همایون کاتوزیان انتشارات: مرکز
نظرات کاربران درباره کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد | همایون کاتوزیان
دیدگاه کاربران