loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب بعل، صدای طبل در شب، در جنگل شهر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب بعل، صدای طبل در شب، در جنگل شهر اثر برتولت برشت با ترجمه ی محمود حسینی زاد در انتشارات خوارزمی به چاپ رسیده است.

برتولت برشت، نمایش نامه ‌نویس، کارگردان تئاتر و شاعر پرآوازه ی آلمانی است که شهرت جهانی اش را مدیون نمایش نامه های زیبا و تاثیرگذار خویش می باشد. نمایش نامه های "بعل"، "صدای طبل در شب" و "در جنگل شهر"، به ترتیب، جز اولین آثار نگارشی او هستند و مجموعه ی این کتاب را تشکیل می دهند. به طور کلی، برشت تحت تاثیر رویدادها، شخصیت ها و اوضاع و وضعیت سیاسی جامعه ی خویش، به تدوین این اثر پرداخته و داستان هایی گیرا و جذاب را به رشته ی تحریر درآورده است. به عنوان مثال، نویسنده، نمایش نامه ی بعل، را در سال 1922، و با الهام گرفتن از شخصیت یوزف کا، فردی حقیقی از اهالی زادگاه خویش، نوشته؛ مردی حاصل رابطه ی نامشروع زنی رختشو، که علی رغم، نداشتن تحصیلات و برخوردار نبودن از هیچ گونه آداب و رسوم اجتماعی، فقط به واسطه ی رفتارها و طرز بیان خاصش، تاثیرات شگرفی را بر قشر تحصیل کرده و روشن فکر جامعه ی خود ایجاد نموده.

شخصیت اصلی داستان، بعل، شاعری پر آوازه، توانا و محبوب در جامعه ی خود، ولی در عین حال، مردی مغرور و بی بند و بار است که مدام در حال نوشیدن شراب می باشد و بیش تر اوقات خود را صرف زنان مختلف و متعددی می کند؛ زنانی که بعل، ذره ای نسبت به آن ها، مهر و محبت و احساس مسئولیت ندارد و همواره آن ها را مورد تحقیر خویش قرار داده و در نهایت موجب از هم پاشیدگی روحی و قلبی این زنان گشته و آن ها را به نابودی می کشاند.


برشی از متن کتاب


میخانه پیش از ظهر. بعل. راننده ها. در عقب صحنه، آکارت با لوئیزه ی پیش خدمت. ابرهایی سفید از میان پنجره ها دیده می شود. بعل: (برای رانندگان تعریف می کند) من را از اتاق های سفیدش انداخت بیرون، چون شرابش را تف کردم. اما زنش دوید دنبالم و شبش ضیافتی داشتیم. حالا شده وبال گردنم و ازش سیر شدم. راننده ها: یک اردنگی حقش است. – عیل مادیان حشریند، ولی خنگ ترند! بگو برود سماق بمکد! - من همیشه قبل از این که مال خودم را راضی کنم، سیاه و کبودش می کنم. یوهانس: (با یوهانا وارد می شود) این یوهاناست. بعل: (به رانندگان که به انتهای صحنه می روند) بعدا می آیم آن پشت پیش تان و برای تان آواز می خوانم. روز به خیر یوهانا. یوهانا: (یوهانس چند تا از ترانه های تان را برایم خوانده. بعل: که این طور. بگوئید ببینم چند سال تان است؟ یوهانس: ماه ژوئن هفده سالش شده. یوهانا: بهتان حسودیم می شود. یوهانس مدام با یک جور شیفتگی از شما صحبت می کند. بعل: شما عاشق یوهانس تان هستید! الان بهار است. من منتظر امیلیه ام – عاشق بودن بهتر از عشق بازی کردن است. یوهانس: من این را می توانم بفهمم که چرا مردها به طرف تان کشیده می شوند، ولی زن ها را چطور می توانید جذب کنید؟ امیلیه: (به عجله وارد می شود.) بعل: آمد. روز به خیر امیلیه. یوهانس نامزدش را با خودش آورده. بنشین. امیلیه: چطور توانستی از من بخواهی که بیایم این جا! میان یک مشت ولگرد و توی یک عرق فروشی! سلیقه ات همین است دیگر. بعل: لوئیزه! یک دو آتشه برای خانم! امیلیه: می خواهی سبکم کنی؟ بعل: نه. ولی عرق را می خوری. همه مان مثل همیم. همه مان آدمیم. امیلیه: ولی تو آدم نیستی. بعل: این را تو بهتر می دانی. (لیوان را برای لوئیزه بالا نگه می دارد.) این قدر کم نه، دختر خانم. (امیلیه را بغل می کند) امروز بد جوری نرمی، عین شفتالو. امیلیه: بی مزه! بعل: بلندتر داد بزن عشق من! یوهانس: به هر حال این جا جای جالبی است. مردم کوچه و بازارند دیگر. عرق می خورند و شوخی های خاص خودشان را می کنند! بعد هم این ابرهای توی پنجره! امیلیه: شما را هم انگار دفعه ی اول است که به این جا کشانده، پای این ابرهای سفید؟ یوهانا: یوهانس، بهتر نیست برویم توی چمن های کنار رودخانه؟ بعل: آن جا نه، همین جا می مانیم! (می نوشد) آسمان ارغوانی است، مخصوصا وقتی که آدم سیاه مست باشد. رخت خواب ها در عوض سفیدند. قبلش. و آن جا عشق است، میان آسمان و زمین. (می نوشد.) چرا شماها این قدر توسوئید؟ آسمان که حفاظی ندارد، سایه های لرزان! پر از بدن های عریان است و رنگش از عشق پریده! امیلیه: باز هم زیاد خورده ای و داری وراجی می کنی. با همین وارجی های جادویی اش است که آدم را از راه بدر می کند! بعل: آسمان (-می نوشد-) گاهی هم زرد است. پر از لاشخور. شما باید مست کنید. (به زیر میز نگاه می کند:) این کی است که دارد می زند به پایم؟ توئی لویزده؟ آهان: توئی امیلیه! خب عیبی ندارد. عرق تان را بخورید...

فهرست


یادداشت بعل صدای طبل در شب در جنگل شهر  

نویسنده: برتولت برشت مترجم: محمود حسینی زاد انتشارات: خوارزمی


درباره برتولت برشت نویسنده کتاب کتاب بعل، صدای طبل در شب، در جنگل شهر

برتولت برشت، شاعر، کارگردان تئاتر و برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویس سبک تئاتر روایی اهل آلمان شرقی است. از او ده‌ها کتاب نظم و نثر به‌یادگارمانده است و نمایشنامه‌هایش همچنان بر روی صحنه می‌روند.کتاب ترس و نکبت رایش سوم و کتاب آدم آدم است مشهورترین آثار این نویسنده هستند. ...

نظرات کاربران درباره کتاب بعل، صدای طبل در شب، در جنگل شهر


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بعل، صدای طبل در شب، در جنگل شهر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل