loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5 (خشم مولگراث)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5 (خشم مولگراث اثر تونی دیترلیزی و هالی بلک)

کتاب "خشم مولگراث" جلد پنجم از مجموعه‌ی جذاب و تخیلی "ماجراهای اسپایدرویک" می‌باشد که برای مطالعه‌ی مخاطب کودک و نوجوان مناسب می‌باشد.

ملوری و برادرانش، پس از گذراندن شبی سخت و وحشتناک به سوی خانه در حال حرکت هستند؛ شبی پر از حادثه که در طول آن، با بختک‌ها و هیولاهای فراوانی به مبارزه پرداخته‌اند. حالا تنها نگرانی آن‌ها، واکنش مادر به غیب ناگهانی‌ و عدم حضورشان به هنگام شب در خانه است. بنابراین مدام در ذهن خویش به چگونگی شرح ماجرا به مادر می‌پردازند.

پس از طی مسافتی طولانی، بالاخره ملوری، جارد و سیمون وارد عمارت اسپایدرویک می‌شوند. اما با صحنه‌ای عجیب روبه‌رو می‌گردند؛ تعدادی از وسایل و اثاث خانه، به بیرون از ساختمان پرتاب شده و شکسته‌اند. در سویی دیگر نیز، شیردال سیمون، بر روی پشت بام، بختکی کوچک به نام "هاگ‌اسکوییل" را دنبال می‌کند. شخصیت‌های قصه، متعجب و نگران، وارد خانه شده و به جستجوی مادرشان می‌پردازند. اما آن‌جا نیز با ویرانی‌ها و به‌هم‌ریختگی اسباب خانه مواجه می‌شوند و اثری از مادر نمی‌یابند.

در همین هنگام، "تیمبل تاک" (جن کوچک خانگی‌ اسپایدرویک) را ملاقات کرده و از او علت ایجاد وضعیت کنونی منزل و عدم حضور مادر را جویا می‌شوند. در مقابل، جن کوچک، ناراحت و شرمنده از اتفاق وحشتناک شب گذشته سخن می‌گوید. ماجرا از این قرار است که به هنگام غیبت بچه‌ها، دسته‌ای بختک به رهبری یک دیو بزرگ و قدرتمند، وارد اسپایدرویک می‌شوند. تیمبل تاک به مقابله با بختک‌های کوچک و نفرت‌انگیز می‌پردازد اما نمی‌تواند آن‌ها را شکست بدهد. تحت چنین شرایطی، دیو، مادر خانواده را دستگیر کرده و او را می‌رباید. هم‌اکنون تنها سرنخ به جای مانده از این دسته، بختک روی پشت بام (یا همان هاگ‌اسکوییل) است که شیردال آن را تعقیب می‌کند.

سیمون و خواهر و برادرش از شنیدن این خبر به شدت ناراحت می‌شوند. در نتیجه تصمیم می‌گیرند که با دستگیری هاگ‌اسکوییل و بازجویی از او، محل اختفای دیو و دستیارانش را پیدا کرده و مادر را از دست این موجودات موزی رهایی بخشند.

شخصیت‌های اصلی قصه، یک خواهر و دو برادر هستند که "ملوری"، "جارد" و "سیمون گریس" نام دارند. آن‌ها همراه با مادرشان، در عمارت "آرتور اسپایدرویک" زندگی می‌کنند؛ عمارتی قدیمی و مرموز که همواره مورد حمله‌ی موجوداتی عجیب و غریب همچون جن و پری و بختک قرار می‌گیرد. همین موضوع، دختر و پسران قصه را با ماجراهایی پرکشش و وحشتناک روبه‌رو می‌سازد.

 

برشی از متن کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5 (خشم مولگراث)

بلوایی برپا می‌شود.

جارد پرسید: «شما اینجا چه‌کار می‌کنید؟» از پشت سرش شنید که سیمون و ملوری با هم گفتند: «بابا!» موهای سیاه پدرشان کمی به هم ریخته و گوشه‌ی پیراهنش از شلوارش بیرون زده بود، اما بدون شک او پدرشان بود.

چشم‌های پدرشان از تعجب گشاد شد. گفت: «جارد! سیمون! ملوری! خدا را شکر که حال‌تان خوب است.»

جارد با ابروهایش اخم کرد. چیزی این وسط درست به نظر نمی‌رسید. بار دیگر به اطراف اتاق نگاه کرد. در طرف دیگر ایوان، بختک‌ها را دید که مشعل به دست داشتند و در تاریکی پرسه می‌زدند. چه اتفاقی داشت می‌افتاد؟

ملوری گفت: «زود باشید. باید حرکت کنیم. جارد مامان را باز کن. من هم دست‌های بابا را باز می‌کنم.»

جارد خم شد و گونه‌ی رنگ‌پریده‌ی مادرش را لمس کرد. سرد و مرطوب بود. عینکش افتاده بود. گفت: «مامان بی‌هوش است.»

ملوری ایستاد و پرسید: «نفس می‌کشد؟»

جارد دستش را روی لب‌های مادرش گذاشت و جریان هوای تنفسش را حس کرد و گفت: «حالش خوب است. زنده است.»

سیمون از پدرش پرسید: «مولگراث را دیدید؟ دیو را؟»

آقای گریس گفت: «بیرون کمی هیاهو به پا شد، بعدش دیگر چیزی ندیدم.»

ملوری با قرقره ور رفت و دست‌های پدرش را پایین آورد و پرسید: «آن‌ها چه‌طوری شما را از کالیفرنیا به این‌جا آوردند؟»

پدرشان با خستگی سر تکان داد و گفت: «مادرتان تلفن زد تا بگوید که خیلی نگران شماست. این‌که رفتار هر سه نفرتان عجیب و غریب شده و بعد هم گم شده‌اید. به محض اینکه توانستم، آمدم، اما هیولاها توی خانه بودند. وحشتناک بود. اول نتوانستم اتفاقی را که داشت می‌افتاد، باور کنم. آن‌ها همه‌اش از یک کتاب حرف می‌زدند. آن کتاب چیست؟»

جارد گفت: «کتاب دایی آرتور...»

ملوری در حالی که طناب‌ها را باز می‌کرد، گفت: «بیش‌تر شبیه دایی بزرگ مامان است... یا دایی بزرگ بزرگ ما.»

جارد گفت: «درسته. خب او به موجودات افسانه‌ای و جن و پری علاقه‌مند بود.» و در حالی که حرف می‌زد، طناب‌های مادرش را باز کرد، اما مادر حتی بعد از آزاد شدن از طناب‌ها حرکتی نکرد. جارد موهای مادرش را صاف و مرتب عقب زد و دعا کرد او چشم‌هایش را باز کند...

کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5: خشم مولگراث اثر تونی دیترلیزی و هالی بلک با ترجمه‌ی محمد قصاع توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

 

فهرست

 

 

 

 

دنیا زیر و رو می‌شود

دوستی قدیمی برمی‌گردد

جارد حقایقی را کشف می‌کند که دوست ندارد بداند

همه‌چیز داخل آتش فرو می‌رود

آن‌ها معنی «بگذارید اژدهاها وجود داشته باشند» را فهمیدند

بلوایی برپا می‌شود

داستان بچه‌های گریس به پایان می‌رسد

 

 

  • نویسنده: هالی بلک - تونی دیترلیزی
  • مترجم: محمد قصاع
  • انتشارات: افق

 

 


مشخصات

  • نویسنده هالی بلک
  • مترجم محمد قصاع
  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 9
  • سال انتشار 1395
  • تعداد صفحه 144
  • انتشارات افق
  • شابک : 9789643694296

درباره هالی بلک نویسنده کتاب کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5 (خشم مولگراث)

معرفی هالی بلک : هالی بلک یکی از برجسته‌ترین نویسندگان رمان برای نوجوانان و خلق دنیای فانتزی مدرن برای آنهاست، آثار او به دلیل جهان‌سازی منحصربه‌فرد، شخصیت‌های پیچیده، و ترکیب جادوی کلاسیک با دنیای معاصر شهرت دارند. او اولین بار در سال 2002 با انتشار "Tithe: A Modern Faerie Tale" وارد دنیای نویسندگی شد و به سرعت به یکی از نام‌های مطرح در این ژانر تبدیل شد. ویژگی کتاب های هالی بلک : جهان سازی خلاقانه : کتاب‌های هالی بلک …

نظرات کاربران درباره کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5 (خشم مولگراث)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماجراهای اسپایدرویک 5 (خشم مولگراث)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل