دربارهی کتاب تبعید و سلطنت اثر آلبر کامو
کتاب "تبعید و سلطنت"، مجموعهی 6 داستان کوتاه تحت عناوین "هرزه زن"، "مرتد یا «ضمیر سرگردان»"، "گنگها"، "میهمان"، "ژونا یا «هنرمندی در حین کار»"، "نذر یا «صخرهای که حرکت میکند»" را در بر میگیرد که توسط "آلبر کامو"، نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار معروف فرانسوی به نگارش درآمده است.
هر یک از این داستانها با ارائهی حکایتی مستقل، ذهن و روح خواننده را به محتوای قصه ی خویش معطوف ساخته و او را تا پایان با خود همراه می کنند. به عنوان مثال در داستان "هرزه زن"، شخصیت های اصلی داستان، "ژانین" و "مارسل"، زوجی میان سال، از اهالی کشور فرانسه می باشند که سال ها پیش، با یک دیگر پیمان زناشویی بسته و با گذشت مدت زیادی از ازدواج شان، صاحب فرزندی نشده اند.
مارسل، مردی کوتاه قد با چشمانی سیاه می باشد، وی زمانی که دانشجوی رشته ی حقوق بوده جهت ادامه ی حرفه ی پدری اش، یعنی تجارت پارچه، تحصیلات خود را ترک کرده و به کسب درآمد می پردازد. اما با شروع جنگ، به نیروهای نظامی کشور اعزام گشته و پس از ترخیص نیز، به دلیل قحطی و نبود بازار نمی تواند به کار و حرفه ی سابق خود ادامه دهد. تا این که جنگ پایان یافته و او تصمیم می گیرد شیوه ی فعالیت شغلی خویش را تغییر داده و همسرش را نیز با خود همراه سازد.
در واقع این داستان روایت گر یکی از سفرهای کاری پرفراز و نشیب و خواندنی این زوج و احساسات درونی و قلبی ژانین، نسبت به زندگی کنونی اش می باشد.
بخشی از کتاب تبعید و سلطنت اثر آلبر کامو
هرزه زن
معلوم نبود مگس مردنی و سرگردان از کجا وارد اتوبوس شده بود، چون تمام شیشه های اتوبوس از بدو حرکت بسته بودند. پرواز سست و ساکتش نظر ژانین را جلب کرده بود. لحظه ای گمش کرد بعد دید که روی دست بی حرکت شوهرش فرو می آید. هوا سرد بود. هر بار که طوفان شن به شیشه های اتوبوس حمله می کرد لرزشی به مگس دست می داد.
در کور سوی صبح زمستان و در میان هیاهوی وحشتناک چرخ و محورها، اتوبوس می غلتید، بالا و پایین می رفت و در نهایت با محنت بسیار خود را به جلو می کشاند. ژانین به شوهرش نگاه کرد، با آن خوشه ی جوگندمی موهای کوتاهش که تا روی پیشانی اش روییده بود و آن دماغ گنده و دهان بد شکل، بیش تر از هر چیز شبیه یک عول اخمو بود.
هر بار که پستی و بلندی جاده اتوبوس را تکان می داد، ژانین احساس می کرد شوهرش لحظه ای روی شانه های او می افتد ولی فورا بالاتنه ی سنگینش را جمع و جور می کند، سر جایش می نشیند و باز نگاهش ثابت می شود. بی حرکت و حواس پرت به نظر می رسید، انگار جای دیگری بود.
از تمام هیکلش انگار فقط دستانش زنده بودند؛ دستانی بی مو که با آن فلانل خاکستری و آستینی که تا پایین مچش پایین آمده بود، از همیشه کوتاه تر به نظر می رسید و آن قدر چمدان محتوای نمونه پارچه ها را که بین زانوانش چپانده بود محکم می فشرد، که به نظر نمی رسید فرود مردد مگس را احساس کرده باشد. به ناگاه باد زوزه ای کشید و هاله گرد و غبار پیرامون اتوبوس، غلیظ تر شد.
دانه های شن و ماسه مشت مشت به شیشه های اتوبوس می خوردند انگار دستی نامرئی به عمد آن ها را بدین گونه به سمت مسافران می پاشید. مگس یکی از بال های رنجورش را تکان داد، روی پاهای جلویش خم شد و پرواز کرد.
از سرعت اتوبوس کاسته شد. انگار می خواست توقف کند. لحظه ای بعد باد آرام تر و هاله رقیق تر شده بود و اتوبوس سرعتش را باز می یافت. حفره هایی از نور زرد رنگ در منظره غرق در گرد و غبار دور تا دور اتوبوس، دیده می شد. دو سه تا نخل کشیده و رنگ پریده که انگار از ورقه ی فلزی براق ساخته شده بودند لحظه ای دیده شدند و به سرعت ناپدید گردیدند. مارسل با خود زمزمه کرد: «این جا دیگه کجاست؟»
اکثر مسافران اتوبوس، عرب هایی بودند که بیش از آن که خواب باشند، ادای خوابیدن را در می آوردند و عباهای شان چون کفن می پوشاندشان. بعضی ها هم پاهای شان را بالا آورده بودند و چهار زانو نشسته بودند و همین کارشان باعث می شد تا با لرزش اتوبوس، بیش تر از بقیه تکان بخورند. سکوت و خونسردی بیش از حدشان طاقت ژانین را طاق می کرد. به نظرش می آمد که روزهاست با این گروه ارکستر گنگ در سفر است، گرچه از شروع حرکت شان از ایستگاه راه آهن در سحرگاهی سرد، بیش از دو ساعت نمی گذشت ...
کتاب تبعید و سلطنت اثر آلبر کامو با ترجمهی محمدرضا آخوندزاده توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب تبعید و سلطنت اثر آلبر کامو
هرزه زن
مرتد یا «ضمیر سرگردان»
گنگ ها
میهمان
ژونا یا «هنرمندی در حین کار»
نذر یا «صخره ای که حرکت می کند»
- نویسنده: آلبر کامو
- مترجم: محمدرضا آخوندزاده
- انتشارات: ققنوس
نظرات کاربران درباره کتاب تبعید و سلطنت | آلبر کامو
دیدگاه کاربران