کتاب بالا بلندتر از هر بلند بالایی

درباره کتاب بالا بلندتر از هر بلند

"سلینجر" به نقد و بررسی  جامعه ی آمریکای معاصر می پردازد. این کتاب، داستان واکنش آدم ها در برابر رویدادهایی ساده را بیان می کند. "سلینجر" بصورتی طنز گونه، به روایت جستجوگران و جستجوگری می پردازد. این جستجوگری می تواند در طلب معرفت و روشن بینی، در طلب موازین اخلاقی و رفتاری، و یا در طلب ارتباط عاطفی ناب و دست نخورده با زندگی و انسان ‌ها باشد. کتاب با نثری ساده و روان، زندگی پنهان آدم ها، رنج ها، شادی ها و ادراکشان را به تصویر می کشد. "سلینجر" در این رمان با روایتی واقع‌گرا و ملموس ماجرای عروسی "سیمور" و غیبتش از مراسم را شرح می دهد. تنهایی و انزوا طلبی "سیمور"، یادآور شخصیت خود نویسنده است. خانواده "گلاس" فرزندان زیادی دارند. "بادی گلاس" سرباز است و به عروسی برادر بزرگش "سیمور" دعوت شده است.

جریانات داستان از زبان "بادی گلاس" بیان شده است. "سیمور" با تاثیر از داستان "یک روز خوش برای موزماهی" از مجموعه "دل ‌تنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم" خودکشی می‌کند. برادران و خواهران کوچکتر از "سیمور" تاثیر و الگو می گیرند. همگی آنها فرزندانی باهوش، نابغه‌و دارای خلاقیت های ویژه هستند. همین خصوصیات، مشکلات فراوانی برایشان به همراه دارد. به حدی که در برابر این مشکلات زندگی مقاومت خود را از دست می‌دهند و چه بسا مانند "سیمور" دست به خودکشی می ‌زنند. رابطه ی بین هفت خواهر و برادر خانواده "گلاس" نوعی رابطه جالب و عجیب است. برای مثال با تکه های صابون روی آینه حمام برای یکدیگر پیغام می نویسند یا همه آنها با نامی مستعار در برنامه رادیویی بچه دانا شرکت کرده اند. هر یک از اعضای خانواده به نوعی درگیر زندگی روزمره در دنیای مدرن هستند. آنقدر که هیچ کدام از آنها فرصت ندارند در مراسم عروسی برادر بزرگشان "سیمور" شرکت کنند. مراسم عروسی به علت ناپدید شدن "سیمور" به هم می خورد. این کتاب، داستان زندگی انزواجویانه و مرگ تراژدیک "سیمور گلاس" است.

برشی از متن کتاب بالا بلندتر از هر بلند بالایی 

"حدود بیست سال پیش، شبی از شب‌ý ها که خانواده پراولادما درگیر بیماری اریون بود خواهر کوچکم، فرنی، را با گهواره و ساز و برگش به اتاق ظاهرا عاری از میکروب من و برادر بزرگترم سیمور منتقل کردند. من پانزده سال داشتم و سیمور هفده سال. حوالی ساعت دو بعد از نیمه شب بود که به صدای گریه هم اتاقی تازه وارد از خواب پریدم. چند دقیقه ای تاقباز و بی حرکت ماندم و به قیل و قال او گوش دادم تا اینک حس کردم یا شنیدم، سیمون توی تختش که بغل تخت من بود وول می خورد. آن وقت ها یک چراغ قوه روی میز بین تخت هایمان می گذاشتیم برای موارد اضطراری، که البته تا جایی که یادم هست هیچ وقت پیش نیامده بود.

سیمور چراغ قوه را روشن کرد و از تخت پایین آمد. گفتم: مادر گفت شیشه ی شیرش روی بخاری است. سیمور جواب داد: تازه دادم خورد. گرسنه نیست. توی تاریکی رفت سراغ قفسه ی کتاب و نور چراغ قوه را آرام آرام روی طبقه ها گرداند. توی تختم نشستم. پرسیدم: می خواهی چکار کنی؟ سیمور کتابی برداشت و گفت: گمانم بد نباشد چیزی برایش بخوانم. گفتم: ای بابا، اون که ده ماه بیشتر ندارد. گفت: می دانم، اما گوش که دارد، می شنود. داستانی که سیمور آن شب، توی نور چراغ قوه، برای فرنی خواند یکی از قصه های تائویی مورد علاقه اش بود. هنوز هم که هنوز است فرنی مدعی است که یادش می آید سیمور آن را برایش خوانده."

خرید کتاب بالا بلندتر از هر بلند بالایی

کتاب بالا بلندتر از هر بلند بالایی نوشته جی. دی. سلینجر با ترجمه شیرین تعاونی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. برای خرید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.