دربارهی کتاب چرم ساغری؛ انتشارات علمی و فرهنگی
کتاب "چرم ساغری" روایتگر رمانی جادویی و جذاب است که سرنوشت مردی جوان را برای مخاطب تشریح میکند.
شخصیت اصلی قصه، "رافائل" نام دارد. وی مادرش را در دوران کودکی از دست میدهد و پس از این واقعه، تحت سرپرستی پدرش، پرورش مییابد؛ پدری بسیار منضبط و سختگیر که با مجبور ساختن رافائل به پیروی از قوانین خشک و جدی خویش، او را به شخصی منزوی و خجالتی مبدل میسازد. رافائل، بنا به میل و خواست پدر خویش، پس از اتمام دوران دبیرستان، وارد دانشکدهی حقوق میشود. همزمان با تحصیل نیز، نزد یک وکیل دعاوی به کار دادرسی مشغول میگردد.
با مرگ پدر، مسئولیت تمام قرض و بدهیهای او، به عهدهی تنها فرزندش واگذار میشود. در نتیجه رافائل، جهت تسویهی با طلبکاران، تمامی اموال به جای مانده از والدینش را به فروش میرساند. سپس یکی از اتاقهای منزل مردی فقیر را اجاره میکند. بعد از مدتی کوتاه، "پولین"، فرزند صاحبخانهاش به او دل میبندد؛ دختری دوستداشتنی و مهربان که صادقانه به معشوق خود عشق میورزد. اما رافائل دل در گروی زنی فریبکار و هوسباز به نام "فئودورا" میدهد و از فقر و تنگدستی پولین بیزار است.
وی به مدت سه سال، مدام به منزل فئودورا رفتوآمد میکند و خود را به تباهی میکشد. رافائل، با گذشت زمان، به قمار علاقهمند میگردد و تمامی دارایی ناچیز خود را در این بازی کثیف از دست میدهد. در نتیجه، به مردی جوان، شکستخورده و افسرده مبدل میشود. تا اینکه تصمیم میگیرد، شبهنگام، به زندگی خود پایان ببخشد. بنابراین جهت گذراندن ساعات باقی ماندهی عمر خود تا فرا رسیدن شب، گشتی در شهر میزند. در همین گشتوگذار، به طور اتفاقی وارد یک عتیقهفروشی میشود و با صاحب عجیب و اسرارآمیز این مغازه ملاقات میکند؛ ملاقاتی کوتاه که او را از خودکشی منصرف ساخته و مسیر زندگیاش را به کلی تغییر میدهد.
برشی از متن چرم ساغری
فصل دوم
زن بیعاطفه
رافائل، پس از آنکه یک چند خاموش ماند، حرکتی به بیقیدی کرد و گفت: «در واقع، نمیدانم آیا این قسم روشنبینی را که به من اجازه میدهد در چنین لحظهای سراسر زندگی خود را مانند یک پردهی نقاشی ببینم که در آن چهرهها، رنگها، سایهها، روشناییها و سایهروشنها همه بی کموکاست تصویر شده است، باری، نمیدانم آیا نباید آن را به بخارهای نوشیدنی و پونچ نسبت داد؟ این بازی شاعرانهی مخلیهی من اگر همراه با نوعی تحقیر رنجها و شادیهای گذشتهام نبود، باعث تعجب من نمیشد. از دور که نگاه میکنم، زندگیام گویی در نتیجهی یک حالت روحی تنگ و کوچک شده است: این درد طولانی و کند که ده سال دوام یافت، امروز میتواند در چند جمله بیان شود؛ جملاتی که در آن درد جز یک اندیشه و لذت یک تفکر فلسفی بیش نیست. اینک به جای آنکه احساس کنم قضاوت میکنم...»
امیل فریاد زد: «تو مثل یک تبصرهی اصلاحی که شرح و بسطش میدهند کسلکنندهای.»
رافائل، بی آنکه برنجد، گفت: «ممکن است. به همین جهت، برای آنکه گوش تو را خسته نکنم، تو را از شرح هفده سال اول زندگانیام معاف میدارم. تا آن سنوسال من مثل تو، مانند هزاران نفر دیگر زندگی کردم؛ زندگی دبیرستانیهای ملی یا دولتی که بدبختیهای خیالی و شادیهای واقعی آن موجب لذت خاطر ماست و ذوق سرخوردهی ما، مانند کسی که از خورشهای رنگین بیزار گشته به خوراک سبزی روزهای جمعه میآورد، پیوسته خواستار تجدید آن است؛ زندگی زیبایی که کارها و تکالیف آن در نظر ما حقیر میآید، اما کار کردن را همان به ما آموخته است...»
امیل با لحنی نیمخندان و نیمگلهآمیز گفت: «حالا بپرداز به اصل داستان.»
رافائل با حرکت دست اشاره کرد که بگذارد به گفتار خود ادامه دهد: «وقتی که من دبیرستان را به پایان رساندم، پدر انضباط سختی را بر من تحمیل کرد و مرا در اتاقی مجاور اتاق کار خود جا داد. شب ساعت نه به رختخواب میرفتم و صبح ساعت پنج برمیخاستم. پدرم میخواست که من رشتهی حقوق را چنان که باید و شاید فرا بگیرم. من در عین حال هم به دانشکده میرفتم و هم پیش یک وکیل دعاوی کار میکردم، ولی قوانین زمان و مکان چنان بهسختی ناظر رفتوآمدها و کارهای من بود و پدرم هنگام شام خوردن چنان حساب دقیقی از من میخواست که...»
امیل سخن او را قطع کرد: «...
کتاب چرم ساغری اثر اونوره دو بالزاک با ترجمهی م. ا. بهآذین توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.
فهرست
مقدمهی مترجم
فصل اول: طلسم
فصل دوم: زن بیعاطفه
فصل سوم: نزع
خاتمه
- ادبیات کلاسیک جهان
- نویسنده: اونوره دو بالزاک
- مترجم: م. ا. بهآذین
- انتشارات: علمی و فرهنگی
نظرات کاربران درباره کتاب چرم ساغری | اونوره دو بالزاک؛ ترجمهی بهآذین
دیدگاه کاربران