دربارهی کتاب مجموعه ماجراهای بچههای بدشانس 13 (پایان)
کتاب "پایان" جلد سیزدهم از مجموعه داستانهای "ماجراهای بچههای بدشانس" است که روایتی خواندنی را در اختیار مخاطب کودک و نوجوان قرار میدهد.
مدتهاست که از اقامت ویولت، کلاوس و سانی در هتل "دینومان" میگذرد. آنها مشغول انجام ماموریت خود هستند و طبق وظایفشان، به جاسوسی از مهمانان حاضر در این هتل میپردازند. تا اینکه کنت الاف همراه با نامزدش، "ازمی اسکوالر" و دخترخواندهشان، "کارملیتا اسپاتس" از راه میرسد. این مرد، مطابق روال همیشه، به دنبال دسیسهچینی علیه یتیمهای بودلر و مقابله با اعضای شریف سازمان وی.اف.دی میباشد. در نتیجه، با طراحی نقشههایی شوم، هتل را به آتش کشیده و بسیاری از مهمانان و کارکنان آن را به طرز فاجعهباری به قتل میرساند.
تحت چنین شرایطی، ویولت و خواهر و برادرش، جهت فرار از شعلههای آتش و همچنین ماموران پلیس امنیتی، دینومان را به وسیلهای قایقی کوچک ترک میکنند؛ ماموران پلیسی که بر اساس مدارکی جعلی، معتقدند آنها قاتل و خرابکار هستند. اما در کمال تاسف، کنت الاف نیز موفق میگردد که با شخصیتهای قصه، سوار قایق گشته و از هتل دور شود. وی جهت نجات خویش و دستیابی به اهداف شومش، حتی از جان ازمی و کارملیتا نیز گذشته و بدون کمک به آنها، این زن و دختر را در دینومان رها میکند.
حالا ویولت، کلاوس و سانی، وسط اقیانوس بیکران، هستند؛ آنها مجبورند که کنت الاف را نیز در جمع خود تحمل نمایند. به ویژه که او مدام با استفاده از یک نیزهی مخصوص شکار نهنگ و گرد قارچی سمی، جانشان را تهدید میکند. در طی مسیر، بودلرها مخفیانه، در رابطه با کشتن الاف به مشورت میپردازند. ولی پیش از آنکه بتوانند تصمیمی بگیرند، طوفانی سهمگین روی میدهد. قایق بر اثر ضربههای شدید امواج، با تکانهای شدید مواجه میگردد؛ در نهایت همین موضوع نیز، موجب برهم خوردن تعادل الاف و پرت شدن او به داخل اقیانوس میشود.
در طی تمامی این مدت، بودلرها، سخت یکدیگر را در آغوش کشیده و صبورانه به انتظار آرام شدن اقیانوس مینشینند. ساعاتی بعد، با طلوع خورشید، از خواب برخاسته و متوجه اتفاقی امیدبخش میشوند؛ قایق آنها در یک تپهی دریایی، نزدیک یک جزیره به گل نشسته است. در نتیجه، ویولت و خواهر و برادرش، جهت رهایی از اقیانوس، قایق را ترک کرده و وارد جزیره میشوند. اقدامی که آنها را با ماجراهایی تازه و هیجانانگیز مواجه میسازد.
شخصیتهای اصلی قصه، "ویولت"، "کلاوس" و "سانی" نام دارند. آنها فرزندان خانم و آقای "بودلر" هستند؛ ویولت و کلاوس، به ترتیب، چهارده و دوازده ساله میباشند. این دختر و پسر، همیشه از خواهر کوچکتر خود، سانی، مراقبت میکنند. هر یک از شخصیتهای قصه، علاقهمندیهای متفاوتی دارند. ویولت عاشق اختراع انواع دستگاهها و وسایل جدید میباشد و کلاوس نیز همیشه سرگرم کتاب خواندن است. اما سانی کوچک به دلیل برخورداری از چهار دندان تیز، همواره تمایل دارد که اشیاء سخت و سفت را گاز بگیرد. ماجراهای بچههای بدشانس در نتیجهی مرگ والدین این سه تن شکل میگیرد؛ مرگی ناگوار و وحشتناک که در اثر یک آتشسوزی رخ میدهد.
خانم و آقای بودلر در زمان حیات خویش، صاحب ثروت زیادی بودهاند؛ ثروتی که حالا به فرزندان آنها تعلق دارد. در نتیجه، آقای "پو"، مسئول ادراهی امور بودلرها میشود؛ مردی ناکارآمد که کارمند بانک "مالکچوئری" است. در واقع او دو وظیفهی مهم را برعهده دارد: 1. برای یتیمها خانهای مناسب تهیه نماید و 2. از ثروت هنگفت آنها محافظت کند؛ اموری مهم که اصلا، از عهدهی آنها برنمیآید.
"کنت الاف"، یکی از شخصیتهای شرور داستان میباشد. وی مردی بدجنس است که همواره با تغییر چهره و طراحی نقشههای مختلف، به دنبال کسب ثروت ویولت و خواهر و برادرش میباشد. اما شخصیتهای قصه، هر بار نقشههای او را خراب کرده و مانع تحقق مقاصد شومش میشوند.
برشی از متن کتاب مجموعه ماجراهای بچههای بدشانس 13 (پایان)
دربارهی اوضاع و احوال وحشتناک ویولت، کلاوس و حتی سانی بودلر در طول چند ساعت بعد هرقدر بنویسم هیچ فایدهای ندارد. کسانی که از توفانهای دریایی جان سالم به در میبرند به قدری از آن حادثه شوکه شدهاند که هیچ وقت دوست ندارند دربارهاش حرف بزنند، به همین دلیل نویسندهای که بخواهد ماجرای یک توفان را نقل کند تنها راهش این است که قلم و کاغذش را بردارد و سوار بر قایقی چوبی به دریا بزند و گوش به زنگ باشد تا هر وقت توفانی شروع شد سریع یادداشتبرداری کند. اما من که یک بار قلم و کاغذ را برداشتم و سوار بر قایقی چوبی به دریا زدم و گوش به زنگ بودم تا هر وقت توفانی شروع شد سریع یاداداشتبرداری کنم، بعد از اینکه توفان تمام شد به قدری از آن حادثه شوکه شده بودم که اصلا دوست نداشتم دربارهاش حرفی بزنم. بنابراین هیچ فایدهای ندارد نیروی باد را که بادبانها را مثل کاغذ دفتر پاره پاره میکرد و قایق را مثل پر کاهی پایین میبرد برایتان توصیف کنم. هیچ امکان ندارد شدت بارانی را که بر سر بودلرها میبارید و باعث شده بود لباسهای پادوییشان در آن هوای سرد از شدت خیسی مثل یک لایه پوست اضافه به تنشان بچسبد برایتان شرح دهم. کاملا بیهوده است که بخواهم صحنهی برخورد صاعقهای عظیم به دکل قایق و پرت شدن دکل به آبهای خروشان اقیانوس را برایتان تصویر کنم. کاملا غیرممکن است که بخواهم تندرهای گوشخراشی را که پردهی گوش بودلرها را تا مرز پاره شدن میلرزاند برایتان وصف کنم. و اصلا لزومی ندارد تک تک چیزهایی را که با آن تکانهای شدید از قایق به درون آب پرتاب میشدند برایتان نام ببرم: اول از همه کوزهی لوبیاها با صدای شالاپ! به دریا پرتاب شد، و بعد پاروها، که تا آخرین لحظهی فرو رفتن در آب، بازتاب نور صاعقهها روی سطح صیقلیاش چشم بچهها را میزد، و در آخر ملافههایی که ویولت از اتاق خشکشویی هتل برداشته بود و با آن یک چتر سرعتگیر ساخته بود تا موقع سقوط از پشت بام هتل، قایقشان مثل یک عروس دریایی به آرامی روی آب فرود بیاید. محال است بتوانم دربارهی اندازهی موجها برایتان حرف بزنم...
کتاب مجموعه ماجراهای بچههای بدشانس 13 (پایان) اثر لمونی اسنیکت و ترجمهی رضا دهقان توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: لمونی اسنیکت
- مترجم: رضا دهقان
- انتشارات: ماهی
نظرات کاربران درباره کتاب پایان (مجموعه ماجراهای بچه های بد شانس 13)
دیدگاه کاربران