دربارهی کتاب تیمی کارناگاه 7 (خداحافظی با گنده)
کتاب تیمی کارناگاه 7: خداحافظی با گنده، جلد هفتم از مجموعه داستانهای جذاب و خواندنی "تیمی کارناگاه" میباشد. این اثر داستانهایی پرکشش همراه با تصاویری دیدنی را به مخاطب ارائه میکند. تصاویری زیبا و گویا که همگی در ارتباط با شرح داستان هستند.
داستان این جلد، از جایی آغاز میشود که تیمی و گنده، همراه با یکدیگر، مستندی با موضوع حیات وحش را مشاهده میکنند. مستندی که زندگی دو توله خرس قطبی را به نمایش درمیآورد. گنده، پس از دیدن صحنههای این برنامه، به یاد گذشتههای دور و فراموش شدهی خود میافتد. او روزهایی را به یاد میآورد که طی آن، تنها برادرش را گم کرده است.
یادآوری خاطرات، عشق و دلتنگی را در قلب و روح گنده، بیش از پیش آشکار میسازد. بنابراین خرس قطبی داستان، تصمیم میگیرد که به دنبال برادر گم شدهاش بگردد. تیمی نیز با استفاده از تجربه و هوش خود، او را در این مسیر یاری میرساند.
شخصیت اصلی داستان، "تیمی"، میباشد. او پسری نوجوان، بازیگوش و باهوش است که دوستی قدیمی و صمیمی به نام "گنده" دارد. در واقع، گنده، یک خرس قطبی شمالی میباشد؛ خرسی که همهجا همراه تیمی است و با او زندگی میکند.
تیمی، در گذشته، به عنوان یک کاراگاه حرفهای فعالیت مینمود. در واقع، او با کمک گنده، مجرمین زیادی را شناسایی میکرد و از اعمال خلافکارنهی آنها، جلوگیری به عمل میآورد. اما در حال حاضر، تیمی خود را از این عنوان برکنار و بازنشسته کرده است و فقط به تحصیل و مدرسهاش میپردازد.
بخشی از کتاب تیمی کارناگاه 7 (خداحافظی با گنده)
خبر کوتاه بود و جانکاه
وقتی از کافه بیرون میآیم، خرش قطبیام آنجا نیست.
از قرار معلوم وقتی صدای داد و فریاد شنیده، سعی کرده بیاید داخل ولی بهخاطر گواهینامهی رانندگی باطل شدهش، او را راه ندادند.
پس چون میدانست که کلی کار برای انجام دادن دارد، پرسهزنان به سمت خانه رفت. توی خانه، در دفتر مرکزی کی آرام گرفت. نامهای به برادرش فرستاد و خودش را در آن معرفی کرد. با این کار خودش را حسابی آمادهی ملاقات با او کرد.
همین که میبینمش، خبرها را به او میدهم.
میگویم: «بابام نتونست فیلمنامه رو پیدا کنه. همهجا رو گشتیم ولی نبود. هیچجا نبود. فیلمم دیگه کارش تمومه.»
خرسم لحظهای مکث میکند تا این خبر را هضم کند.
بعد خبری که خودش دارد را به دستم میدهد.
نامهای از طرف برادرش.
کوتاه و سر راست بود:
«نامهت به دستم رسید.
شرمنده.
ولی من نمیخوام ببینمت.»
رو به دستیار سابقم میگویم: «ما وسط یه طوفان وحشتناکیم. هر از گاهی پیش میآد.»
مینشینم روی پاهایش و بغلم میکند...
و طوفان ما را با خودش میبرد.
فصل 31
قهوهی اول صبح را عشق است!
روز بعد مدرسه اصلا جالب نیست.
آقای جنکینز میگوید: «خب به نظرم قبل از اینکه رفع اشکال تمرینهای ریاضی امروز صبح رو انجام بدیم، خوبه که ده دقیقه دربارهی پروژهی فیلممون حرف بزنیم. خب، چطور پیش میره؟»
تام جانجان بلند میشود: «خیلی بد، آقای جنکینز.»
معلم میپرسد: «چطور؟»
«تیمی همهش تو راهمون سنگ میندازه.»
«چرا؟ دیگه چی شده؟»
تام جانجان جواب میدهد: «شما بهمون گفتین که با هم همکاری کنیم ولی تیمی اصلا با بقیه همکاری نمیکنه. اون جلسههای تمرین رو هم میریزه. بازیگرها رو اذیت میکنه. حتی به فیلمنامه هم رضایت نمیده. اگه بخوام رک بگم، تیمی واقعا کار تیمی نمیکنه.»
آقای جنکینز میآید سر نیمکت من.
«این درسته؟»
جواب میدهم: «نه.»
آقای جنکینز میپرسد: «یعنی حرفش درست نیست؟
«دیگه نه، هر کاری تام جان بخواد انجام بده، من دیگه باهاش مشکلی ندارم.»
بچهها سرهایشان را برمیگردانند و به من زل میزنند.
آقای جنکینز میگوید: «حرفهات شبیه تیمی که من میشناسم، نیست.»
جواب میدهم: «آره خب، الان دیگه یه تیمی جدیدم. هر وظیفهای که دوست داری توی فیلم بهم بده. هر چی الکیتر باشه بهتره.»
تام جانجان میگوید: «خب، برای من که فرقی نداره چون فیلمنامهی خودم رو نوشتم.»
کتاب خداحافظی با گنده هفتمین جلد از مجموعه ی تیمی کارناگاه، اثر ایتفان پستیس و ترجمه ی زهره خرمی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
نویسنده: استفان پستیس مترجم: زهره خرمیانتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب تیمی کارناگاه 7
دیدگاه کاربران