loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب لبخند باشکوه آقای گیل | اکبر رادی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب لبخند باشکوه آقای گیل

نمایشنامه "لبخند باشکوه آقای گیل"، نمایشنامه‌ای است که به تشریح سرنوشت پرفراز و نشیب خانواده‌ی "گیل"، یکی از ملاکان و صاحب‌منسبان شهر گیلان می‌پردازد. "علیقلی‌خان"، پیرمردی ثروتمند و هفتاد ساله، پدر خانواده است که به شدت بیمار بوده و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. "گیلانتاج"، زنی شصت و سه ساله و همسر علیقلی‌خان می‌باشد که او نیز در پی ابتلا به اختلالات روانی، تعادل روحی‌اش را از دست داده و رفتارهای کودکانه و جنون‌آمیزی را از خود بروز می‌دهد.

"فروغ الزمان"، دختر بزرگ خانواده ی گیل که در سن چهل سالگی هم چنان مجرد است، در رشته ی روان شناسی تحصیلات خود را به پایان رسانده و استاد دانشگاه می باشد. وی از نفوذ و جایگاه بسیار ویژه ای در میان اعضای خانواده اش برخوردار است و کنترل همه ی امور منزل را در دست دارد. "فخرایران"، "مهرانگیز"، "نورالدین"، "داوود" و "جمشید"، دیگر فرزندان علیقلی خان و گیلانتاج هستند که هر یک علایق متمایزی از یک دیگر داشته و زندگی خود را به شیوه های متفاوتی اداره می کنند.

در این میان، جمشید که دکترای فلسفه دارد، همواره با نظرات و طرز تفکر فخرالزمان مخالف بوده و مدام در جنگ و جدل با خواهرش می باشد. اصل داستان از جایی آغاز می گردد که فخرالزمان از خواهرها و برادرانش می خواهد تا جهت تعیین وضعیت مادر و هم چنین ارثیه ی پدری شان دور هم جمع شده و به مشاوره با یک دیگر بپردازند.


بخشی از کتاب لبخند باشکوه آقای گیل

برج عقرب

غروب. فروغ الزمان با لباس منزل کنج نیمکت، کنار بخاری نشسته، سرش را مضطربانه روی دست تکیه داده است. صدای خفه موتور اتومبیل در باغ. فروغ الزمان سر بلند می کند و گوش می گیرد. سپس با نور امیدی که در چهره اش دمیده، دستی به موهایش می کشد و از جا برمی خیزد. صدای گفت وگوی نامفهوم از بیرون تالار. فروغ الزمان با اشتیاق یکی دو قدم طرف در ورودی برمی دارد. فخر ایران و تجدد وارد می شوند. فخرایران پالتوی خز با اشارپ و دستکش پوشیده است. تجدد با تفنن های مشابه تا چند لحظه پشت سر او پنهان است؛ ولی وقتی پیدا می شود، انحنای محسوس پشت، کوتاه و کیف طبی او قبل از هر چیز جلب نظر می کند... فخرایران به محض ورود خنده اش را سر می دهد.

فخرایران: بفرمایین، اینم ما! دیگه چی می گی عزیزم؟

فروغ الزمان: متشکرم، از هر دوی شما متشکرم که اومدین.

فخرایران: نمی دونی چه جوری کفش و کلاه کردیم و دوییدیم. تازه من اشارپ مو جا گذاشته بودم و دو مرتبه برگشتم ــ کجا موندی دکتر؟

فروغ الزمان: متشکرم، جدا متشکرم. داشتم از وحشت سنکوپ می کردم.

فخرایران: (پالتو و اشارپش را درمی آورد. تجدد نیز همین کار را می کند.) من تازه دست شسته بودم و می خواستم برم اتاق عمل، که دکتر از مطبش برام زنگ زد.

فروغ الزمان: متاسفم، شمارو از کسب وکارتونم انداختم.

فخرایران: نه، اتفاقا من یه عمل مشکلی داشتم روی دماغ یه خانمی که خیلی هم از خودش متشکره.

تجدد: مشکل ترین عمل ها به نظر من دماغه.

فخرایران: مخصوصا این دماغ های عجیب غریبی که مثل منقار طوطی آویزونه و خانمه مدل یونانی هم می خواد! تصورشو بکن! آدم از یه منقار چطوری می تونه دماغ یونانی در بیاره؟ (پالتو و اشارپش را به تجدد می دهد، که او همراه با پالتو و کاشکل خود روی ساعد مجسمه می گذارد.) ولی فروغ جان، تو انگار یه کمی... چطور بگم؟ پوستت خیلی حساس و شکننده شده.

فروغ الزمان: آره، این یکی دو ماهه...

فخر ایران: اون لوسیونی که برات نوشتم، مصرف می کنی؟

تجدد: لوسیون جای خود! برای طراوت پوست، تا می تونین خانم، میوه و سبزی و مایعات میل کنین. استراحتم بد نیس.

فروغ الزمان: با این اتفاق هایی که می افته...

فخر ایران: راست می گی عزیزم. اگه این تعطیلات آخر هفته نباشه، من که اصلا نمی تونم چاقو دستم بگیرم. همه ش حرص و جوش، همه ش هول و ولا. خانمه پنج تومن داده، بنده کیس پای چشم هاشو برداشتم شد مثل ماه. بفرمایین! رفته ادعای خسارت کرده می گه چشم هاش بادومی بوده، حالا شده قلبه! من به این خانم چی بگم؟ ــ درست واستا! (تجدد قوزش را رفع می کند.) بقیه کجان؟ جمشید، مهرانگیز... (صدای ضربه هایی که از داخل به در اتاق گیلانتاج می خورد.)

تجدد: چه صدائیه؟

فخرایران: ولی تو حرف خوبی نزدی دکتر؛ نخواستم اون جا به ات بگم. چی؟ آقایون بر خلاف اصول پزشکی رفتار می کنن؟ پرنسیپ حرفه ای ندارن؟ مراجعین تورو قر می زنن؟ مساله ای نیس، تو هم یاد بگیر. مگه تو اون بیمارستان سهم نداری؟

تجدد: وقتی می گم دست از سهام بازی برداریم و کلنگ این بیمارستان « قیطریه » رو بزنیم...

کتاب لبخند باشکوه آقای گیل به قلم اکبر رادی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب لبخند باشکوه آقای گیل

لبخند باشکوه آقای گیل

برج عقرب

چنگ در باد

مرده ریگ



  • نویسنده: اکبر رادی
  • انتشارات: قطره

مشخصات

  • نویسنده اکبر رادی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 8
  • تعداد صفحه 150
  • انتشارات قطره

درباره اکبر رادی نویسنده کتاب کتاب لبخند باشکوه آقای گیل | اکبر رادی

«اکبر رادی» داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس معروف ایرانی است که اگرچه در داستان‌نویسی دارای سبکی خاص و محبوب است، اما وجود نمایشنامه‌های بی‌نظیرش سبب شد، وی را به‌عنوان «پدر نمایشنامه مدرن ایران» بشناسند. ...

نظرات کاربران درباره کتاب لبخند باشکوه آقای گیل | اکبر رادی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب لبخند باشکوه آقای گیل | اکبر رادی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل