معرفی کتاب کافه پولشری نوشته ی الن وتز
اول ها که کارمو شروع کردم ، خیلی زور زدم الکل نفروشم. دلم میخواست پشت این پیشخون ، شیر سرو کنم. اسمشو گذاشته بودم "کافه شیر". ولی خب ، خیلی زود تبدیل شد به کافه ی خلوت. دریغ از یه گربه... البته این فقط یه ضرب المثله ، چون آخر سر خیلی از شیرهای منو گربه های محله خوردن. حتی مشتری های نادری که هیچ وقت الکل نمیخورن ، اون موقع به شیرکده ی من نمی اومدن. این جا هیچ شور و حالی نداشت. این طوری شد که که اسمشو گذاشتم "کافه پولشری" و همه ریختن اینجا. وقتی به یه کافه می گن "کافه ی فلان زن " مردها خیلی خوششون میاد. این قضیه یکم فکرشونو قلقلک میده. آه! وقتی کسی نیست ، این جا غم انگیزتره...
(کتاب کوچک نمایشنامه 38) نویسنده: الن وتز مترجم: اصغر نوری انتشارات: نیلا
نظرات کاربران درباره کتاب کافه پولشری - الن وتز
دیدگاه کاربران