loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب سه درام کوچک برای ماریونت - مترلینک

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب سه درام کوچک برای ماریونت اثر موریس مترلینک

کتاب "سه درام کوچک برای ماریونت"، مجموعه ی سه نمایش نامه ی کوتاه تحت عناوین "علاءالدین و پالومید"، "درون" و "مرگ تنتاژیل" را در برمی گیرد که توسط "موریس مترلینک"، نویسنده، شاعر و فیلسوف بلژیکی به نگارش درآمده و روایت هایی خواندنی را برای مخاطب نقل می کند. به عنوان مثال در نمایش نامه ی "علاءالدین و پالومید"، روایت عشق بزرگ و پنهانی "آبلامور" نسبت به "علاءالدین" را می خوانیم که مدت هاست دل به او باخته اما علاءالدین از این موضوع اطلاعی ندارد. ماجرا از جایی آغاز می گردد که اقوام، دوستان و نزدیکان دختر و پسر جوان عاشق پیشه ای با نام های "پالومید" و "استولن"، مشتاقانه خود را جهت برگزاری جشن عروسی این زوج، مهیا ساخته و در انتظار ورود این زوج جوان به شهر، به سر می برند. در یکی از همین روزها، هنگامی که آبلامور همراه با علاءالدین جهت گذراندن اوقات خود، به باغی حوالی شهر می روند، پالومید، خسته، از گرد راه رسیده و با آن ها دیدار کرده و  پس از گفت و گویی کوتاه و مختصر، به اتفاق این دو شخص، عازم قصر آبلامور می شوند. در ادامه نویسنده ماجراهایی خواندنی را از این عشق پنهانی و مراسم پیش روی داستان شرح داده و مخاطب را با خود همراه می سازد.

 

فهرست


مقدمه ی دبیر مجموعه علاءالدین و پالومید درون مرگ تنتاژیل مترلینک و تئاتر برای ماریونت: علاءالدین و پالومید، درون، مرگ تنتاژیل یادداشت ها

 

 

برشی از متن کتاب


پرده ی اول گوشه ای از باغ، با درختان و گیاهان وحشی؛ علاءالدین در خواب است و آبلامور روی او خم شده است. آبلامور: انگار زیر این درخت ها، خواب شبانه روز موج می زند. هر دفعه که با من میاد این جا، هنوز ننشسته خوابش می بره. حیف که شادی من همینه و بس. گاهی که دارم باهاش حرف می زنم و اتفاقی نگاه مون به هم گیر می کنه، سنگینی اش رو حس می کنم، مثل سنگینی نگاه یه برده ایه که بهش فرمان دادی یه کار غیر ممکن رو انجام بده، ... اما، خب، همیشه این جوری نگاه نمی کنه... این نگاه رو بارها دیدم، وقتی که با چشم های قشنگش به بچه ها خیره می شه، به جنگل خیره می شه، به دریا یا هر چی که دور و برش هست. به من لبخند می زنه، طوری که انگار به دشمنش لبخند می زنه؛ و من، تنها وقتی جرئت می کنم بهش نزدیک بشم که چشم هاش نمی تونن منو ببینن. فقط شب ها برای چند لحظه ای می تونم روش خم بشم، تمام روز را با سر پایین کنارش سر می کنم. چقدر غم انگیزه که این قدر دیر عاشق بشی ... زن ها اینو نمی فهمن که گذشت سال ها باعث نمی شه که قلب ها از هم دور بشن. به من می گفتن: «پادشاه عاقل» ... عاقل بودم، چون تا امروز هیچ اتفاقی برام نیفتاده بود ... بعضی از مردها می تونن جهت اتفاقات رو تغییر بدن. کافی بود که من یه جایی باشم تا اون جا هیچ اتفاقی نیفته ... وقتی جوون بودم دوستانی داشتم که فقط حضورشون انگار برای جذب کلی اتفاق و ماجرا کافی بود. اما روزی که من باهاشون به دنبال شادی و درد و ماجرا می رفتم بیرون، همه مون دست خالی بر می گشتیم ... فکر کنم، من سرنوشت رو فلج کردم. تا مدت ها، این استعداد باعث خودپسندی و تکبر من بود. زیر سایه ی سلطنت من می شد از بلاها در امان بود ... اما حالا، من فهمیدم که نفس بدبختی و بلا، از رخوت این زندگی ارزشمندتره و این که باید زندگی ای پرشورتر و فراتر از انتظار داشت ... اون ها می بینن که من هم وقتی بخوام، قدرت متلاطم کردن اون آب راکد و مرده در ته تغارهای بزرگ آینده را دارم ... علاءالدین! علاءالدین! ... آه! چقدر این جوری زیباست، موهاش پهن شده روی گل ها، کنار این بره ی آشنا؛ و دهان نیمه باز، تازه تر از سپیده دم ... می خوام ببوسمش بدون این که بفهمه، باید ریش سفید نگون بختم رو کنار بکشم ... (او را می بوسد) لبخند زد ... باید به حالش دلسوزی کنم؟ اگه چند سالی به من فرصت بده، بالاخره ی روزی ملکه می شه؛ و این جوری من قبل از این که برم، یه کار خیر کردم ... اون ها شگفت زده می شن ... خودش هم چیزی نمی دونه ... وای! از جاش پرید ... چی شده، کجا سیر می کردی علاءالدین؟ علاءالدین: خواب بدی دیدم ... آبلامور: چی شده؟ چرا این جوری نگاه می کنی؟ علاءالدین: یه نفر از جاده عبور کرد. آبلامور: چیزی نشنیدم .... علاءالدین: می گم یه نفر الان می رسه ... این هاش! (یک سوارکار جوان را نشان می دهد که افسار اسبش در دست، از بین درختان جلو می آید) دستمو نگیرید، نمی ترسم ... ما رو ندید ... آبلامور: کی جرئت کرده بیاد این جا؟ ... اگر می دونستم ... فکر کنم پالومیده ... نامزد استولن ... سرش را بلند کرد ... شمایید، پالومید؟ ...      

(علاءالدین و پالومید، درون، مرگ تنتاژیل) (با پسین گفتاری از هیون - ژانگ کوون) نوبسنده: موریس مترلینک مترجم: محمدامین زمانی انتشارات: قطره

 


مشخصات

  • نویسنده موریس مترلینگ
  • مترجم محمد امین زمانی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1395
  • تعداد صفحه 154
  • انتشارات قطره
  • شابک : 9786001196447

درباره موریس مترلینگ نویسنده کتاب کتاب سه درام کوچک برای ماریونت - مترلینک

موریس مترلینگ کیست؟ موریس مترلینگ نمایشنامه‌نویس، شاعر  و فیلسوف بلژیکی است که به پاس فعالیت‌های ادبی و آثار نمایشی‌اش در تئاتر سمبولیست (نمادگرایی) در سال 1911 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. او آثارش را به زبان فرانسه می‌نوشت و جنبش ادبی فرانسه به نام نمادگرایی الهام‌بخش او بود. در این مطلب به معرفی آثار و  بیوگرافی موریس مترلینگ خواهیم پرداخت. اگر از علاقه‌مندان به مطالعه نمایشنامه های خارجی هستید، همراهِ ما باشید. …

نظرات کاربران درباره کتاب سه درام کوچک برای ماریونت - مترلینک


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سه درام کوچک برای ماریونت - مترلینک" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل