loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب جشن بی معنایی | میلان کوندرا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب جشن بی معنایی اثر میلان کوندرا

کتاب "جشن بی معنایی"، روایت‌های خواندنی و جذابی را از چهار شخصیت داستان، به نام های "الن"، "رامون"، "داردلو" و "کالیان" ارائه می‌نماید که هر یک به ترتیب، وارد داستان شده و به یک دیگر ملحق می شوند. قصه در ماه ژوئن، در پاریس و پارکی حوالی باغ "لوکزامبورگ" به وقوع می پیوندد.

الن، قدم زنان، در خیابان به سمت پارک حرکت کرده و در مورد پوچی زندگی، ادامه ی نسل بشر و روابط انسان ها با یک دیگر فکر می کند. دقیقا در همین هنگام، رامون وارد داستان شده و خود را به باغ لوکزامبورگ و محل تجمع افراد در صف جهت ورود به نمایشگاه تابلوهای نقاشی شاگال می رساند.

او در ابتدا قصد مراجعه به نمایشگاه و بازدید از تابلوهای آن را دارد، اما به محض مشاهده ی صف طولانی و قیافه های کلافه و خسته ی مردم حاضر در صف، از تصمیم خود پشیمان شده و ضمن دور شدن از آن جا، وارد پارک می شود. پارکی پر رفت و آمد که افراد بی هیچ توجهی به اطرافیان، به مسیر خود ادامه می دهند.

سپس، با داردلو آشنا می شویم که ناامیدانه جهت اطلاع از نتیجه ی آزمایش سرطان خود، وارد مطب پزشک شده و پس از پایان ملاقاتش، به پارک لوکزامبورگ می رود. در ادامه، نویسنده، داستانی پرمحتوا را درباره ی چگونگی آشنایی چهار شخصیت داستان بیان کرده و شرح گفت وگوهای میان آن ها را نیز ارائه می کند.


بخشی از کتاب جشن بی معنایی میلان کوندرا

فصل یکم: قهرمانان رخ می نمایند

الن غرق عظمت ناف آدمی می شود

ماه ژوئن بود، آفتاب صبحگاهی از پس ابرها سرزده بود و الن آرام آرام در یکی از خیابان های پاریس قدم می زد. دختران جوان را برانداز می کرد که هر کاری کرده بودند تا دلبرانه تر به چشم آیند. غرق این اندیشه شد که مفهوم زیبایی و جذابیت تا چه اندازه می تواند سیال و مسخره باشد.

با خود اندیشید اگر مردها فقط و فقط مجذوب زیبایی چشم زنان می شدند و همه ی آن چه آن ها را «مرد» می کرد، فقط و فقط همین چشم ها بود، تکلیف بقای نسل آدمیزاد چه می شد؟

با خود اندیشید اگر آدم ها فقط و فقط مبهوت رمز و راز نهفته در گیسوان یک دیگر می شدند، آن قدر که خود را از آن ریسمان های جاذبه ی جسمانی حلق آویز می کردند، آیا نسل آدمیزاد تا امروز دوام آورده بود؟

با خود اندیشید اگر مرکز کشش بین زن و مرد ناف آن ها بود و دیگر هیچ، یعنی آن ها چنان مجذوب این ناف گرد و بی فایده می شدند که جاذبه های جسمانی دیگر، پوچ و بیهوده می نمود، از نسل آدمیزاد چه باقی می ماند؟ ای وای، ناف آدمیزاد، این عنصر گرد عجیب.

رامون در باغ لوکزامبورگ گردش می کند

در همان اوقاتی که الن غرق پیچیدگی ناف آدمی است، رامون روبه روی موزه ی نزدیک باغ لوکزامبورگ درنگ می کند، همان باغی که یک ماهی است تابلوهای نقاشی شاگال را در آن به نمایش گذاشته اند.

دلش می خواست تابلوها را تماشا کند، اما خوب می دانست که تاب وتوان ندارد در این صف طولانی به انتظار بایستد تا لحظه ی ملکوتی رسیدن به باجه فرارسد؛ نگاهی به آدم هایی که صف کشیده بودند انداخت، چهره های شان که از فرط خستگی و روزمرگی کج و معوج شده بود، با خودش فکر کرد حال و حوصله ی دیدن تابلوها را در شلوغی این تن های خسته و پرچانگی های شان ندارد، پس در چشم به هم زدنی راهش را به سمت پارک کج کرد.

پارک حال و هوای دل پذیرتری داشت؛ گویی آدم ها کم تر بودند و آزادتر: کسی می دوید، نه برای این که عجله داشت، فقط چون دوست داشت بدود، کسانی دیگر گردش کنان بستنی می خوردند، پیروان مسلکی آسیایی روی چمن ها حرکاتی آرام و عجیب می کردند.

آن سوتر در میدانی وسیع، مجسمه های سفید و بزرگ ملکه ها و دیگر بانوان و نجیب زادگان فرانسوی رخ می نمود، و باز هم آن سو تر، روی چمن ها میان درختان، گوشه و کنار پارک پر بود از تندیس های شاعران، نقاشان و دانشمندان. رامون روبه روی جوانکی که خودش را برنزه کرده بود و شلوارکی به پا داشت، ایستاد. پسرک صورتک های بالزاک، برلیوز، هوگو و دوموا را می فروخت. نتوانست لبخندی نزند و هم چنان به گشت وگذارش در پارک این نوابغ درگذشته که فروتنانه در میان بی اعتنایی مهربانانه ی گردشگران محصور شده بود، ادامه داد.

به گمانش این درگذشتگان احساس آزادی شیرینی داشتند، چون هیچ کس نمی ایستاد تا صورت های شان را نگاه کند یا نوشته ی حک شده ی زیر تندیس شان را بخواند. رامون با خود اندیشید گاهی بی اعتنایی آدم ها تا چه اندازه می تواند آرامش بخش باشد، وقتی مطمئنی کسی تو را نمی پاید، چه سبک بالی؛ پس، نفسی از سر خشنودی کشید. کم کم لبخندی، تو گویی از سر خوشبختی بر چهره اش نقش بست...


قیمت و خرید کتاب جشن بی معنایی

کتاب جشن بی معنایی اثر میلان کوندرا با ترجمه‌ی الهام دارچینیان از نشر قطره، به همراه سایر کتاب های رمان و داستان کوتاه خارجی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.

 

فهرست

 

 

یادداشت مترجم

 

فصل یکم: قهرمانان رخ می نمایند

فصل دوم: خیمه شب بازی

فصل سوم: الن و چارلز دایم مادرهای شان را یاد می کنند

فصل چهارم: همه در پی شادی بی پایان اند

فصل پنجم: تکه پری زیر سقف در پرواز است

فصل ششم: هبوط فرشتگان

فصل هفتم: جشن بی معنایی

 

 

  • نویسنده: میلان کوندرا
  • مترجم: الهام دارچینیان
  • انتشارات: قطره

 

 



محصولات مرتبط

درباره میلان کوندرا نویسنده کتاب کتاب جشن بی معنایی | میلان کوندرا

«میلان کوندرا» نویسنده مشهور این کتاب، اهل چکسلواکی و ساکن فرانسه است. نویسنده‌ای که در هنرمندانه‌ترین شکل ممکن، جهان هستی را کاوشگری می‌کند. بهترین کتاب این نویسنده «بار هستی» نام دارد. ...

نظرات کاربران درباره کتاب جشن بی معنایی | میلان کوندرا


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جشن بی معنایی | میلان کوندرا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل