دربارهی کتاب پسلرزه اثر هاروکی موراکامی
کتاب "پسلرزه" مجموعهی چهار داستان کوتاه تحت عناوین "یوفو در کوشیرو"، "چشماندازی با اتوی زغالی"، "ابر قورباغه توکیو را نجات میدهد" و "شیرینی عسل" را در برمیگیرد که توسط "هاروکی موراکامی" نویسندهی مشهور ژاپنی، به نگارش درآمدهاند. در سال 1995، پس از انتشار اخبار مربوط به زلزلهی "کوبه"، ششمین شهر بزرگ ژاپن و مرکز استان هیوگو، و مرگ چهار هزار نفر و همچنین بیخانمان شدن عدهای زیادی از مردم، "موراکامی" که در خارج از کشور اقامت داشت، به ژاپن بازگشته و از نزدیک شاهد ویرانیهای این زلزله میشود.
وی با تاثیرپذیری از همین واقعه ی دردناک، به تدوین "پس لرزه" پرداخته و قصه هایی خواندنی را خلق می کند. به طور کلی، تمامی داستان ها، توسط راوی سوم شخص برای مخاطب نقل می شود. به عنوان مثال در داستان "یوفو در کوشیرو"، شخصیت اصلی قصه، "کمورا"، مردی بلند بالا، باریک، شیک پوش و مردم دار است که در کنار همسرش، زنی کوتاه قد، عبوس و از اهالی شمال و شهر "یاماگاتا"، زندگی آرام و موفقی را پشت سر می گذارد.
اصل ماجرای زندگی این مرد متاهل، از جایی آغاز می گردد که شهر کوبه و تمامی ساختمان های آن بر اثر زلزله، تخریب شده و این موضوع، محتوای تمامی اخبارهای شبانه روزی ژاپن را به خود اختصاص می دهد. از ابتدا تا پنج روز پس از این واقعه، همسر کمورا، محو تماشای اخبار شده و هیچ صحبتی با شوهرش نکرده و حتی برای خوردن و آشامیدن نیز از مقابل تلویزیون دور نمی شود. چیزی که موجب تعجب مرد قصه می گردد این است که همسرش هیچ دوست و قوم و خویشی در کوبه نداشته که مسبب این آشفتگی و بحران روحی او باشد. تا این که در روز ششم، به هنگام بازگشت از محل کار خود به منزل، با یادداشتی از جانب همسرش مواجه شده و درگیر ماجراهایی پرفراز و نشیب می شود.
بخشی از کتاب پسلرزه؛ نشر قطره
یوفو در کوشیرو
زن پنج روز پشت سر هم، پای تلویزیون نشست و به بانک ها و بیمارستان های ویران شده، مغازه های در آتش سوخته و ریل های قطار و بزرگ راه های چند تکه شده، خیره شد. صم بکم، یک کلمه هم حرف نزد. با لبان به هم فشرده در کاناپه فرو رفت و جواب حرف های کمورا را هم نداد. حتی با سرش هم تایید یا تکذیب نکرد. کمورا شک کرده بود که اصلا صدایش را می شنود یا نه.
همسر کمورا اهل شمال و شهر یاماگاتا بود و تا جایی که می دانست، همسرش هیچ دوست و قوم و خویشی هم در کوبه نداشت که نگرانش باشد. اما از شب تا صبح جلو تلویزیون خشکش زده بود. دست کم جلوی او که نه چیزی می خورد و نه چیزی می آشامید و دستشویی هم نمی رفت. به جز اشاره های گاه به گاه روی دکمه های کنترل تلویزیون برای تغییر کانال نیز جم نمی خورد.
کمورا هم، نان تست و قهوه اش را آماده می کرد و راهی کار می شد. غروب هم که برمی گشت از هر چه در یخچال پیدا می شد ساندویچی درست می کرد و تنهایی سق می زد. شب که به خواب می رفت همسرش هم چنان محو اخبار شبانگاهی تلویزیون بود. دیوار سنگی سکوت احاطه اش کرده بود. کمورا هم دیگر از تلاش برای عبور از این دیوار دست کشید.
روز ششم، یعنی یک شنبه، که از سر کار به خانه برگشت، همسرش ناپدید شده بود.
کمورا فروشنده ی یکی از قدیمی ترین فروشگاه های اجناس صوتی ـ تصویری به نام «شهر الکترونیک» بود. گران قیمت ترین اجناس را می فروخت و با هر فروش هم کمیسیون خوبی گیرش می آمد. بیش تر مشتری هایش یا دکتر بودند، یا بازرگانان مستقل متمول و شهرستانی های ثروتمند. هشت سالی می شد که در این کار بود و از همان ابتدا حقوق آبرومندانه ای دریافت کرده بود. اقتصاد، سالم بود، بهای اجناس روزبه روز بالاتر می رفت و ژاپنی ها پول پارو می کردند. کیف پول ها از تراکم اسکناس های 10 هزار ینی درحال پاره شدن بود و مردم دل شان لک زده بود که فرصتی برای خرج آن پیدا کنند. گران ترین چیزها زودتر فروخته می شد.
کمورا بلندبالا و باریک و شیک پوش و مردم دار بود. دوران تجرد با زن های زیادی دوستی کرده بود. اما بعد از ازدواج در 26 سالگی، متوجه شد میل به ماجراجویی های جنسی اش به راحتی ـ و البته به شکلی مرموز ـ فروکش کرده. در طول این پنج سال زندگی مشترک شان هم با هیچ زن دیگری جز همسرش نخوابیده بود. نه این که فرصتش پیش نیامده باشد، بلکه چون هوس آن روابط زودگذر و یک شبه را دیگر نداشت. بیش تر خوش داشت زود به خانه بیاید، شام ساده و سبکی با زنش بخورد، کمی روی کاناپه بنشینند و با هم گپ بزنند، بعد به رختخواب بروند و معاشقه کنند. از زندگی فقط همین را می خواست.
دوست و آشناها و همکاران کمورا از همسری که انتخاب کرده بود حسابی جا خوردند. در مقایسه با خودش، با آن ظاهر آراسته و مقبول، همسرش خیلی عادی به نظر می آمد. زنش کوتاه قد بود و بازوهای کت و کلفتی داشت و ظاهرش کلا، بی حال و حتی بی تفاوت به نظر می آمد. این بی خاصیتی تنها در ظاهرش نبود، از لحاظ شخصیتی نیز جذابیتی نداشت. کم تر پیش می آمد حرفی بزند و تمام مدت عبوس بود...
کتاب پسلرزه اثر هاروکی موراکامی با ترجمهی سما قرایی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب پسلرزه اثر هاروکی موراکامی
معرفی نویسنده
مقدمه ی مترجم
یوفو در کوشیرو
چشم اندازی با اتوی زغالی
ابر قورباغه توکیو را نجات می دهد
شیرینی عسل
- نویسنده: هاروکی موراکامی
- مترجم: سما قرایی
- انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب پسلرزه | هاروکی موراکامی
دیدگاه کاربران