loader-img
loader-img-2
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب آتش از پشت شیشه

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

خرید کتاب آتش از پشت شیشه 

شخصیت اصلی داستان، "مینا"، زنی متاهل، زیبا، خانه دار و مهربان است که همراه با شوهرش، "دارا" و تنها فرزندش "سام"، در "تهران"، روزگار آرام و بی دغدغه ای را پشت سر می گذارد. او نیز همانند هر زن خانه داری، همواره با امور ناتمام و مسائل و معضلات منزل و خانواده اش سرگرم بوده و فرصت بسیار کمی را به خود اختصاص می دهد. تا این که در یکی از روزها، دارا، جهت انجام ماموریتی کاری، به مدت دو هفته، عازم استانبول شده، زن و فرزندش را تنها می گذارد. این مسافرت، فرصتی ناب را در اختیار مینا قرار می دهد؛ او تصمیم می گیرد تا زمان برگشت شوهرش به منزل، بیش تر اوقات خود را، جهت انجام امور شخصی و تفریحات با دوستان قدیمی اش صرف نماید.

اما علی رغم تصورات خویش، هم چنان نیز نمی تواند فکر و ذهن خود را از امور مربوط به منزل، شوهر و فرزندش دور ساخته و در هر حالی به آن ها فکر می کند. چند روز پس از سفر دارا، مینا با او تماس می گیرد ولی شوهرش جواب تماس هایش را نداده و تنها از طریق ایمیل با او ارتباط برقرار می نماید. همین موضوع، موجب ایجاد دل شوره و استرسی عجیب و غیرعادی در قلب و روح مینا گشته و ماجراهایی خواندنی و جذاب را خلق می کند.

 

برشی از متن کتاب آتش از پشت شیشه 


ـ اگه کاری داشتی به دفتر زنگ بزن. سعی می کنم زودتر برگردم. بارانی شیری رنگش را به تن دارد و چمدانی در دست. لبخندی می زنم و تا دم در بدرقه اش می کنم. ـ خیالت راحت باشه. سفر به خیر. خدا پشت و پناهت. پابه پا می کند. نگاهش را از من می دزدد. ـ خوب دیگه برو. به پرواز نمی رسی. آقای منصوری هم تو ماشین منتظره. ـ تاکسی خبر کردم. گفتم منصوری رو تا فرودگاه نکشم. ـ به هرحال بهتره بری که دلشوره نگیری. سعی کن زود برگردی. سرش را به علامت تایید تکان می دهد، با قدم های تند به طرف کوچه می رود. در ماشین را باز می کند، مکثی می کند، چشمانش را به من می دوزد، طولانی، پرسشگر. سوار ماشین می شود و تا لحظه ای که ماشین سر کوچه می پیچد، چشم از من نمی کند. در را می بندم. روی پله می نشینم و به باغچه نگاه می کنم.

پاییز است و هوا خسته و بلاتکلیف. گاهی آفتابی است و گاهی عبوس. نمی دانم باید پشت سرش آب بریزم یا نه. روزهای اول ازدواج هر بار که دارا به سفر می رفت، پشت سرش آب می ریختم و مادرم هم آش پشت پا درست می کرد. این هم یکی دیگر از کار های فراموش شده. شلنگ آب را برمی دارم و به سر و روی درختان آب می پاشم. آب سرد است و انگشتانم کرخت می شود. پایم یخ زده است. آب پاشی را نیمه کاره رها می کنم. سر راه یک شاخه گل سرخ می چینم. «از طرف دارا.» به آشپزخانه می روم، به معبدم. بساط صبحانه هنوز پهن است. چای جوشیده روی سماور. فنجان قهوه ی دست نخورده ی دارا روی میز. نان سنگک خشک کنار زیردستی. شاخه گل را در گلدان کوچکی می گذارم. برای خودم چای می ریزم و جلو شاخه گل می نشینم. استکان داغ را در دست هایم می فشارم. گرمم می کند. کمی از مربای زغال اخته در دهانم می گذارم و جرعه ای چای می نوشم. احساس خوشی دارم.

حس این که تنهایم و برای چند روز زندگی ام مال خودم است. خوشحالم که سام مدرسه است، خوشحالم که دارا در سفر است. دو هفته زندگی برای خودم. دیگر لازم نیست هر روز خانه را تمیز کنم، لازم نیست پیراهن هایش را بشورم و اتو کنم، لازم نیست از صبح که پا می شوم، به خودم بگویم امشب شام چه درست کنم. ماکارونی و پیتزا به مدت دو هفته. بلند بلند می خندم. اولین بار است که سفر کاری دو هفته طول می کشد. دو هفته! یعنی پانزده روز، هر روز بیست و چهار ساعت... چه کارها که نمی توانم بکنم. کلی کار عقب افتاده دارم. زمانی که دارا تهران است، تمام زندگی ام دور او می چرخد. حتا وقتی خانه نیست.

 

خرید کتاب آتش از پشت شیشه 

کتاب آتش از پشت شیشه نوشته ی شهلا حائری توسط نشر قطره به چاپ رسیده است. برای خرید می‌توانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.


 

 


مشخصات


درباره شهلا حائری نویسنده کتاب آتش از پشت شیشه


نظرات کاربران درباره کتاب آتش از پشت شیشه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آتش از پشت شیشه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل