کتاب تعطیلات خوش بگذرد، مانولیتو! - آفرینگان
- انتشارات : آفرینگان
- مترجم : فرزانه مهری
محصولات مرتبط
کتاب تعطیلات خوش بگذرد، مانولیتو! نوشته ی الویرا لیندو و ترجمه ی فرزانه مهری توسط نشر آفرینگان به چاپ رسیده است.
تعطیلات تابستان از راه رسیده و همه ی دوستان مانولیتو برنامه ای هیجان انگیز برای گذراندن تعطیلاتشان دارند. مثلا ییهاد ملقب به گوش گنده به روستای پدری اش می رود که جایی بسیار خوش آب و هوا است، سولانا همراه خانواده اش به ویلایشان در کنار دریا می روند. اما مانولیتو با نمره های بسیار درخشانی که در امتحانات کسب کرده باید تابستان هم به مدرسه برود! مادر و پدر مانولیتو که پولی برای رفتن به سفر ندارند از این موضوع سوء استفاده کرده و مانولیتو را مقصر خراب شدن تابستان شان می دانند. لوئیزا دوست صمیمی مادر مانولیتو قصد دارد تا با همسرش به سفر برود و از او می خواهد تا در نبودش مراقب خانه شان باشد و گلدان ها را آب دهد. مادر مانولیتو این مسئولیت را می پذیرد و با خود فکر می کند که می تواند بعضی روزها مانولیتو و بردار کوچک ترش را به خانه ی لوئیزا بفرستد تا در دستگاه ویدئویی که به تازگی خریده فیلم بگذارند و چند ساعتی سرگرم شوند! روز بعد مانولیتو و جونور به خانه ی لوئیزا می روند تا علاوه بر آب دادن به گل ها، فیلم هم ببینند؛ اما ...
ماجراهای مانولیتو شامل چند جلد کتاب با عناوین مختلفی چون مانولیتو به سفر می رود، رازهای مانولیتو، من و جونور، کریسمس مانولیتو و ... می باشد که برای کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است. شخصیت اصلی داستان پسر کوچولویی به نام مانولیتو است که در قالب داستان هایی طنزآمیز همه ی خرابکاری هایی که در مدرسه، خانه، محله شان و ... به بار می آورد را روایت می کند. او همراه پدر، مادر، برادر کوچکش که مانولیتو جونور صدایش می کند و پدربزرگ دوست داشتنی اش زندگی می کند. ییهاد یا گوش گنده دوستان صمیمی مانولیتو هستند که در بیشتر خرابکاری ها و شیطنت ها او را همراهی می کنند!
فهرست
مقدمه مثل میلیونرها لوئیزا خیلی رو دارد مسئله مرگ و زندگی سرب در آب فرو می رود خواب پری دریایی موتارد دوست همیشگی من حسادت کشنده اشک های گوش گنده زندگی سخت است
برشی از متن کتاب
لوئیزا مثل همه ی تابستان ها به محل سکونت خود در میرافلوردلاسیه رفته بود، جایی که کنجکاوی همه را تحریک می کند. طبق گفته لوئیزا توریست ها برای تماشای خانه اش جلوی آن توقف می کنند، مخصوصا شب ها وقتی که کوتوله های باغش روشن هستند. باید بگویم که به جای چراغ های پایه دار روی چمن کوتوله هایی با فانوس گذاشته است. در ورودی از چراغ های آسیایی سبز رنگ درست شده است و خود خانه هم مثل یک قصر کوچولوست و دودکش آن هم یک برج گنده است. مردم میرافلور، به آن خانه ی جادوگر می گویند. حتما شخصیت داستان را اشتباه گرفته اند چون لوئیزا با فکر سفید برفی آن را ساخته است، و نه جادوگر. به علاوه کسی که با کوتوله ها زندگی می کرد سفید برفی بود این کاملا روشن است. ولی مردم توجه نمی کنند و هر قدر هم که لوئیزا عصبانی بشود باز هم خانه اش در میرافلور به خانه جادوگر معروف است. لوئیزا و بارنابه مثل آدم های مشهور وقتی هوا گرم می شود به آن جا یعنی خانه ی تابستانی خود می روند. بعدازظهر، قبل از رفتن پیش ما آمد و از مادرم پرسید می تواند به گل ها آب بدهد و مادرم جواب داد که همسایه ها در چنین مواقعی به درد هم می خورند. بعد لوئیزا دوباره بالا آمد و به مادر گفت: "حالا که قرار است به گلدان هایم آب بدهی می توانی کرکره ها را روزی سه بار بالا و پایین بکشی." باید بگویم که لوئیزا از تلویزیون تمام توصیه های لازم برای منحرف کردن سارقان در تابستان را دیده بود. مادرم گفت این کار را به عنوان همسایه و دوست انجام می دهد. بعد لوئیزا برای بار سوم بالا آمد و اضافه کرد: "وقتی شب برای بالا بردن کرکره پایین می روی آیا می توانی چراغ را هم روشن و یک ساعت بعد آن را خاموش کنی؟ این توصیه های پلیس کل است."
نویسنده: الویرا لیندو مترجم: فرزانه مهری انتشارات: آفرینگان
نظرات کاربران درباره کتاب تعطیلات خوش بگذرد، مانولیتو! - آفرینگان
دیدگاه کاربران