معرفی کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آمریکا)
تام، پسری ماجراجو و عاشق جهانگردی است که همیشه در رویاهای خود، به نقاط مختلف جهان می رود، و سفرهایی تخیلی و پرماجرایی را تجربه می کند. عشق و علاقه ی او به جهانگردی به حدی زیاد است که حتی به هنگام حضور در کلاس درس نیز، نمی تواند از فکر کردن به این آرزوی بزرگش دست بکشد.
بنابراین تصمیم می گیرد با دوچرخه ی خود، به دور دنیا سفر کند و به این ترتیب با ماجراهایی واقعی و جالب رو به رو می شود.
سفر پرماجرای تام به اروپا و آفریقا به پایان رسیده، و او حالا می خواهد به سوی قاره ی آمریکا حرکت کند. برای این کار ابتدا باید از اقیانوس اطلس عبور کند اما گذشتن از اقیانوس اطلس با دوچرخه امکان ندارد، برای همین تام مجبور است این قسمت از سفرش را با استفاده از هواپیما و یا کشتی پشت سر بگذارد.
تام از سفر کردن با هواپیما اصلا خوشش نمی آید و ترجیح می دهد با کشتی به راهش ادامه دهد. بنابراین پشنهاد دوستانه ی ناخدا هوراکس که صاحب کشتی تفریحی کوچکی به نام دوشیزه است و تام در طی سفرهایش با او آشنا شده را قبول می کند و خوش حال و شاد، سوار کشتی ناخدا می شود تا همراه با هوراکس و باقی سرنشینان، به سمت مقصد مورد نظرش، یعنی آمریکا برود.
کاپیتان هوراکس و خدمه اش، قبل از شروع سفر، تمامی کارهای مربوط به تعمیر کشتی را انجام می دهند. آن ها پس از پایان کارهای شان، متوجه می شوند که میوه ی مورد نیاز برای سفر را خریداری نکرده اند. برای همین هوراکس از تام می خواهد تا به فروشگاه برود، مقدار زیادی موز بخرد و قبل از حرکت کشتی خودش را به آن ها برساند. او به تام می گوید که اگر نتواند به موقع برسد، کشتی منتظرش نمی ماند و حرکت می کند. بنابراین تام با هیجان و نگرانی از احتمال دیر رسیدن به کشتی، به سوی فروشگاه می رود و ...
فهرست کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آمریکا)
- بحران موز در دریاهای آزاد پاتاگونیا: سرزمین موجودات غول پیکر پاگنده ماجراهای رشته کون آند بولیوی
- سرزمین سرد و بلند عجایب جادوگران شهر لاپاز
- رازو رمزهای کشور پرو
- وقت ناهار در اکوادور
- دوچرخه سواری در کلمبیا
- کانال ها و کروکودیل ها آتش فشان و جنگل و سراب هالیوود
- بزرگراه دریا تا آسمان
- قایقی به اسم تام – تیکی
- آلاسکا: آخرین جاده به سوی خورشید نیمه شب
برشی از متن کتاب کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آمریکا)
آتش فشان و جنگل و سراب کاستاریکا شش آتش فشان فعال دارد و تام امروز می خواهد یکی از آن هایی که فعال است را ببیند. وقتی رسید چادرش را روی سبزه های پای آتش فشان برپا کرد. تمام روز، دودی غلیظ از دهانه ی آتش فشان به سمت آسمان فوران می کرد.
همین که شب می شد، تام می توانست مواد مذاب آتش فشانی گداخته را ببیند که با فوران از دهانه ی آتش فشان بیرون می ریختند و یک رد برافروخته ی سرخ و نارنجی به جا می گذاشتند. صدای خرد شدن چیزی از اعماق لایه های زمین به گوش می رسید.
مواد مذاب آتش فشان، تخته سنگ های مایعی است که از شدت گرما به حالت مذاب درآمده. مرکز سیاره ی ما پر است از تخته سنگ مایع جوشان (این مایع وقتی زیر زمین است به آن ماگما یا تفتال می گویند و وقتی به سطح زمین می رسد به اسم ماده ی مذاب شناخته می شود). زمانی که روی سطح زمین شکافی ایجاد می شود، مواد مذاب با فشار بیرون می ریزند و فوران می کنند و طی سال ها یک آتش فشان می سازند.
تام از فکر آتش فشان هایی که باید هفته های بعد از کنارشان می گذشت، هول کرده بود، چون یک دیکتاتور شیطان صفت عادت داشت با پرتاب دشمنانش در گودال های جوشان از شرشان خلاص شود! همین طور که به نمایش آتش فشان خیره شده بود کرم های شب تاب توی آسمان اطراف چادر می درخشیدند. خیلی عجیب است که حشره ای به آن کوچکی می تواند از بدنش نور بتاباند. کرم های شب تاب این طوری به هم پیغام می دهند...
نظرات کاربران درباره کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آمریکا)
دیدگاه کاربران