معرفی کتاب استپ بی انتها :
استر رودمین دختر 10 ساله و تنها فرزند خانواده است. در سال 1941 روس ها، او و خانواده اش که از یهودیان ثروتمند لهستان بودند و به جواهر سازی و جواهرفروشی اشتغال داشتند به جرم کاپیتالیست بودن (سرمایه داری) به سیبری در روسیه تبعید کردند. خانواده رودمین و سایر اسرای سرمایه دار لهستانی در قطارهای حمل چهارپایان به سیبری که جای تبهکاران و دشمنان سیاسی شوروی بود فرستاده شدند و بعد از 6 هفته به آنجا رسیدند. سیبری منطقه مسطح، بی آب و علف و مملو از استپ های وحشی بود.
بعد از ورود به آنجا به همراه 26 خانواده به اتاقی در یک ساختمان که قبلا مدرسه بود برده شده و همگی در آن اتاق ساکن شدند. صبح روز بعد وظایف آن ها تشریح شد: راندن گاری و کار در معدن به پدر، منفجر نمودن دینامیت به مادر و جمع کردن سنگ گچ با بیل به مادربزرگ محول شد. استر و 12 کودک برده لهستانی هم برای کار به مزرعه فرستاده شدند.
برشی از متن کتاب استپ بی انتها :
فهمیدیم که سنگ گچ پودر سفید مایل به خاکستری ای است که مردمان عاجز و بی پناه از زمین موات استخراج می کردند. و از آن برای گچ گرفتن بدن سربازان زخمی استفاده می شد. این معدن آن قدر متروکه بود که دهکده روبتسووسک در مقابل آن پرشور و حال به نظر می آمد. در کنار حفره هایی که در خاک کنده شده بود دوازده کلبه گلی در یک ردیف قرار داشت و در دو طرف آن ها دو بنای بزرگ و کوچک چوبی بود، زیر رخبام این ساختمان ها کنده کاری نداشت. و سرتاسر آن جا استپ وحشی بی درخت سیبری بود که زیر آفتاب مشتعل می سوخت و حتی یک ابر هم از آن محافظت نمی کرد و تا جایی که چشم کار می کرد هیچ ارتباطی بین آن و مابقی دنیا وجود نداشت.
چهار کامیون آدم – حدود صد و پنجاه نفر – برای این معدن تعیین شدند و ما را به ساختمان چوبی بزرگ تر فرستادند. از داخل آن معلوم بود که زمانی مدرسه بوده و همه چیزش، جز تخته سیاه ها و تصویرهای بزرگ لنین، استالین و مارکس و انگلس، را برده بودند. در شش اتاق به یک راهرو باز می شد و ما بیست و شش نفر را، که در یک کامیون بودیم، در یکی از این اتاق ها جا دادند. پوپراوکا به ما گفت که غریبی نکنیم، این جا خانه خودمان است.
خرید کتاب استپ بی انتها:
برای خرید کتاب استپ بی انتها اثر استر هوتزیگ و ترجمهی شهلا طهماسبی به کتابانه مراجعه فرمائید.
نظرات کاربران درباره کتاب استپ بی انتها
دیدگاه کاربران