کتاب گرد جادویی از مجموعه ی آکادمی اکلیلی ها، نوشته ی تیتانیا وودز و ترجمه ی نفیسه موسوی توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.
توینک و دوستانش چندین پری زیبا هستند که بعد از گذراندن تعطیلات زمستانی و بازگشت به مدرسه گلیتروینگز با یک ستون یخی زیبا، درخشان و مرموز در برکه ی مدرسه مواجه می شوند که تصاویر موجودات مختلفی بر روی آن حکاکی شده است. پری ها می دانند یکی از مهم ترین وظایفی که باید در طول عمر خود انجام دهند، جابجایی زمستان با بهار است. بعد از سخنرانی مدیر مدرسه متوجه می شوند که ملکه مب، ملکه زیبا و شجاع پریان، مدرسه آن ها را برای تغییر فصل و جابه جایی زمستان با بهار انتخاب کرده است. اما پری ها به تنهایی نمی توانند این کار را انجام دهند. قرار است دیوهای آبی هم در این کار با آن ها مشارکت کنند. سپیده صبح آخرین روز زمستان هر کدام از پری های مدرسه یکی از تارهای یخی ستون یخی را برمی دارد. همراه با آن جادوی مقدس را اجرا و بهار را خلق می کند. آن ها باید به راز گردجادویی پی ببرند تا از این طریق ستون یخی را به شی ای که مدام رشد می کند و بزرگ می شود تبدیل کنند. آن وقت بهار شروع می شود و از مدرسه گلیتروینگز به بقیه ی جاهای دنیا می رود. قرار است که در روز جشن که به مناسبت تغییر فصل زمستان به بهار برگزار می شود، ملکه مب و مشاورانش حضور داشته باشند. همه مشغول تزیین مدرسه و منتظر برگزاری جشن بهار هستند. سوز، دوست توینک به او می گوید متوجه مساله عجیبی شده که می تواند مانع تغییر و جابه جایی فصل شود...
برشی از متن کتاب
توینک، همراه با بقیه ی پری های سال اولی توی یک صف طولانی ایستاده بود و داشت تلاش می کرد، معلوم نشود چقدر حوصله اش سر رفته. خانم لایت وینگ، زیر نور مهتاب، جلوی آن ها بالا و پایین می رفت. "دخترها! این اواخر می بینم که خیلی بی دقت پرواز می کنید. فکر نکنید چون فقط چند روز تا جشن بهار باقی مانده، می توانید به درس های پروازتان بی توجه باشید!" خانم لایت وینگ حرفش را قطع کرد و سر جا بال زد. او با نگاهی جدی و خشن بچه ها را نگاه می کرد. توینک آهی را توی دلش نگه داشت. اول ترم، وقتی پرواز در شب را توی برنامه ی درسی اش دید خیلی هیجان زده شد. اما حالا می دید که این همان درس پرواز است، فقط توی شب! نسیم شبانه، لباس برگ بلوطی و لطیف خانم لایت وینگ را تکان می داد. فریاد کشید: "لطفا گروه های پرواز را تشکیل دهید. می خواهیم کمی تمرین کنیم." توینک همان طور که به طرف پیکس و بیمی پرواز می کرد نگاهی به سوز انداخت که با سیلی و زینا هم تیمی بود. سوز سرش را انداخته بود پایین و پرواز می کرد. هیچ شباهتی به سوز پرشروشور همیشگی نداشت. اخم های توینک توی هم رفت. سوز چه اش شده بود؟ چند روزی می شد که رفتارش عجیب و غریب شده بود. همین دیروز توینک مچش را گرفت که داشت از انباری مدرسه کمی چسب شیره ی درخت کش می رفت. وقتی توینک از او پرسیده بود، آن را برای چه می خواهد، سوز فقط چیز نامفهومی زیر لب گفته بود و سریع پرواز کرده و رفته بود. توینک با امیدواری فکر کرد شاید برای شوخی اش می خواسته. اما حالا بیش تر از یک هفته از وقتی که سوز حرف از شوخی زده بود، می گذشت. حالا انگار این موضوع آخرین چیزی بود که سوز به آن فکر می کرد. خانم لایت وینگ با صدای بلند گفت: "با آخرین سرعت. وقتی گفتم، سه پشتک به سمت چپ، و بعد یک چرخ کامل. و هر کدام از شما پری ها که این تمرین ها را سر به هوا انجام بدهد، باید دور مدرسه، بشین پاشو برود!" ماریلا سرش را تکان داد. با صدایی آرام اما تیز گفت: "من که این کار را توی خواب هم می توانم انجام بدهم. اما خوب، من یک پرنده ی خیلی پیشرفته ام." توینک چشم هایش را چرخاند و منتظر و مشتاق، چشم دوخت به سوز. سوز عاشق وقت هایی بود که ماریلا از این حرف های ازخودمتشکرانه می زد! این طوری بهانه ای پیدا می کرد تا با جمله های دندان شکن خود، جواب او را بدهد. اما انگار سوز اصلا نشنیده بود. کمی از سیلی و زینا جدا افتاده بود و سر جایش بال می زد. نگاهش به طرف برکه بود. توینک توی دلش گفت: شاید دارد به جشن فکر می کند. سوز هنوز راز گرد جادویی را کشف نکرده بود. توینک هم هنوز کشف نکرده بود. آه کشید. حالا دیگر احتمال کمی می داد که بتواند توی جشن شرکت کند.
نویسنده: تیتانیا وودز مترجم: نفیسه موسوی انتشارات: شهرقلم
نظرات کاربران درباره کتاب گرد جادویی (آکادمی اکلیلی ها)
دیدگاه کاربران