دربارهی کتاب عاتش (سیپتیموس هیپ: کتاب هفتم)
رمان عاتش، جلد هفتم از مجموعه داستانهای جذاب سیپتیموس هیپ میباشد؛ اثری روایتگر، داستانی هیجانانگیز و جادویی که برای نوجوانان به نگارش درآمده است. طی جلد "عاتش"، تمامی شخصیتهای زنده و مردهی جلدهای پیشین، مجددا وارد داستان میشوند؛ رویارویی تمامی این شخصیتها با یکدیگر، ماجراهایی پر فراز و نشیب را خلق میکند.
سیپتیموس هیپ، اینبار نیز مسئولیت مهمی را بر دوش میکشد. او موظف است که با همکاری دیگر جادوگران و کیمیاگران بزرگ، از جمله مارسل لوسپای، به جنگ با جادوگران هنرهای سیاه بپردازد. جادوگرانی بدجنس و ظالم که همه چیز را نابود میکنند.
مارسل لوسپای، قرنها پیش، به عنوان کیمیاگر، در زیر تونلهای قلعه فعالیت میکرد. در واقع او، تحت فرمان ژولیت پایک، جادوگر ویژه، اتاق آتشی را در اعماق زمین اداره مینمود. جانورانی به نام درومینها نیز مارسل را در این کاری، یاری میرساندند. اما، مدتی بعد، ژولیت پایک، دستور تخلیهی اتاق آتش را صادر میکند و کلید کیمیاگری را از مارسل پس میگیرد. پس از این دستور، ورود به اتاق آتش، برای همیشه ممنوع میشود؛ افرادی نیز مسئول نگهبانی از این مکان را برعهده میگیرند.
ماجرا از جایی آغاز میشود که "شاماندریگر سارن" و "درامیندونور نارن"، دو ارباب هنرهای سیاه و مبارز جادوگر، درون حلقهی دو سویهی جادوگر ویژه، هاتپرا، اسیر میشوند. انگشتری جادویی، که تنها با آتش اتاق قدیمی از بین میرود. در نتیجه، سیپتیموس و مارسل لوسپای، باید به طور مخفیانه، پس از قرنها، به درون اتاق آتش بازگردند و آتش بزرگ را راهاندازی کنند. سپس این انگشتر دوسویه را داخل آتش اتاق انداخته و برای همیشه از شر این دو مرد نفرتانگیز خلاص شوند. کاری خطرناک و پر مخاطره که روایتهایی جذاب را به وجود میآورد.
شخصیت اصلی این مجموعه، پسری باهوش و خارقالعاده به نام "سیپتیموس هیپ"، میباشد؛ او به عنوان کارآموز، در حال فراگیری فنون پیچیدهی جادوگری است و تمام تلاش خود را صرف میکند تا به یک جادوگر بزرگ و فوقالعاده تبدیل شود. وی در طول دورهی کارآموزی خود، با مخاطرات و معضلات فراوانی روبهرو میگردد. مخاطراتی که سیپتیموس با استفاده از ذکاوت و هوش خود، آنها را به خوبی پشت سر میگذارد. او در روزهای پایانی دورهی آموزشی خود باید با بزرگترین چالش جادوگری، روبهرو گردد.
بخشی از کتاب عاتش (سیپتیموس هیپ: کتاب هفتم)
رابطهها
حالا که معلوم شد شاهزاده به سفر رفته، مجموعهای از عجیب و غریبترین هدایا و بستهها از جانب مردم، به سمت قصر جاری شد.
روزی نبود که سارا هیپ را به سرسرای قصر صدا نزنند. همیشه آرزو میکرد جینا باشد و نبیند که کسی گلدان، جعبه یا بستهای عجیب برایشان آورده است. کسی که هدیه را میآورد با دیدن سارا تعظیمی رسمی میکرد و میگفت: «جناب حسابرس، من این هدیه را به مناسبت تاجگذاری آوردهام. ما خانوادهی (اینجا اسم خانوادگی خود را میگفت) بسیار مفتخریم که حافظ (اینجا شرح حال هدیه رو میگفت مثل ترومپت، بیل مخصوص زغال آتش، جارو، جاتخممرغی، پاشنهکش و راسوی پر شده از کاه) تاجگذاری باشیم. از اینجا که این وظیفهی مخصوص ما برای شروع تاجگذاری است، این هدایا را خدمت شما، جناب حسابرس، برای وظیفهی مقدستان اهدا میکنیم. سفر بهخیر.»
بعد سه بار تعظیم میکرد، عقب عقب به طرف پل روی خندق میرفت و مراقب بود شکار لاک پشتهای مهاجم نشود. به محض اینکه کارم تمام میشد با شادی برای سارا دست تکان میداد و فریاد میکشید: «مراقب خودتان باشید!»
یا از فرط خجالت و با عجله فقط میدوید و میرفت.
سر هیروارد در سایهها کشیک میداد و با وفاداری کامل، منتظر بازگشت جینا بود. قبلا این مراسم را دیده بود. ورود هر بسته را به قصر تایید میکرد و از اینکه میدید رسم و رسومی قدیمی هنوز زندهاند، خوشحال بود. البته از اینکه میدید هدایای با ارزش، با سهلانگاری روی کپهی هدایای دیگر کنار در تلنبار میشدند، ناراحت بود؛ کپهای که مرتب به حجمش اضافه میشد. سارا دیگر تقریبا به این دید و بازدیدها عادت کرده بود. او از گفتن این مطلب به مردم که او جناب حسابرس نیست – حالا هر چه که بود – و گفتن اینکه، ممنون، قرار نیست به سفر برود، دست برداشت. ولی دوست داشت بقیه هم دست از این کار بردارند. تا میخواست کاری بکند صدای زنگ در سرسرای ورودی بلند میپیچید. اگر به آن توجهی نمیکرد، نگهبان کشیک در ورودی سراغش میرفت و سارا را پیدا میکرد؛ هیچکس حق نداشت بدون آنکه هدیهاش را به جناب حسابرس تحویل بدهد، برود.
سارا نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد و نگران جینا نباشد. تمام تلاشش را میکرد تا چیزی بروز ندهد. دوست داشت چهار پسر جنگلی اش که به قول خودش، "به خانه برگشته بودند" از اقامتشان در قصر لذت ببرند...
کتاب عاتش هفتمین کتاب از مجموعه ی سیپتیموس هیپ، نوشته ی انجی سیج و ترجمه ی مهرداد مهدویان توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
(پرفروش ترین به گزارش نیویورک تایمز) نویسنده: انجی سیج مترجم: مهرداد مهدویان انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب عاتش
دیدگاه کاربران