loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب پادشاه عادل

(قصه های قرآنی)

5 / 5
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب پادشاه عادل

داستان پادشاه عادل به بخشی از زندگی ذوالقرنین که در قرآن آمده است می پردازد. از نظر بسیاری از مفسران قرآن کریم ذوالقرنین همان کوروش پادشاه بزرگ هخامنشیان است. کوروش پادشاه عادلی بود که کشورهای بسیاری را تحت فرمان سرزمین بزرگ ایران در آورده بود. او حتی به مردمانی که سرزمین هایشان جزئی از ایران آن دوران نبود، کمک می کرد تا از دست حکمرانان ستمگر خود نجات پیدا کنند. روزی کوروش و سپاهیانش به سرزمینی رسیدند که حاکم ستمگر آن جا برای تفریح و خوش گذرانی تعدادی جوان را درون گودال بزرگی انداخته و گرگ های گرسنه را رها کرده تا این جوانان بی پناه را تکه تکه و شکار کنند. کوروش و سپاهیانش این جوانان را از چنگال گرگ ها نجات می دهند. یکی از همین جوانان نجات یافته از کوروش درخواست می کند تا به سرزمین او برود و به مردم آن جا که هنوز حتی به خوبی نمی توانند حرف بزنند، کمک کند.چرا که مردم این سرزمین گرفتار قومی به نام یأجوج و مأجوج بودند و این قوم هر چند وقت یکبار با حمله به مردم بی پناه این سرزمین حاصل دست رنجشان را به غارت می بردند؛ کوروش قبول می کند تا آن ها کمک کند و ... .

قصه های قرآنی مجموعه ای 40 جلدی است که در هر یک از جلدهای آن داستان هایی بر اساس آیات قرآن کریم برای کودکان به زبانی ساده و شیوه ای جذاب بیان شده است. در هر جلد یک یا دو داستان کوتاه از آیات قرآن که در کتاب های تفسیر شرح آن ها به تفصیل آمده، انتخاب و برای کودکان نقل شده است. در هر یک از داستان ها سوره و آیات مربوط به آن با ذکر نام و شماره آیات و متن عربی آن ها به چاپ رسیده است. این مجموعه برای کودکان گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب


در زمان های بسیار دور که وحشی گری در همه جا بیداد می کرد، ایران پادشاهی داشت به نام «کوروش»، او، پادشاهی فرزانه ، شجاع و مدبر بود. مردم ایران با پادشاهی او در شکوه، رفاه و خوشبختی زندگی می کردند. کوروش، دشمن ظلم و ستم بود و حتی وقتی می شنید مردم سرزمین های دیگر از دست ستمگران در عذابند به دادشان می رسید و سرزمینشان را آزاد می کرد. او به سرزمین هایی می رفت که هنوز لباس درستی به تن نداشتند؛ اما به دست حکمرانان ستمگرشان به انجام کراهای سخت و طاقت فرسا مجبور می شدند. آن ها از صبح تا شب مجبور بودند مثل برده ها، سنگ های بزرگ را بر پشتشان حمل کنند و تنه ی درختان بزرگ را بالای صخره ها ببرند تا برای حکمرانانشان خانه هایی بزرگ و مجلل بسازندو وقتی یکی از این کارگرها از پا در می آمد، نگهبانان او را جلوی سگ های وحشی و حیوانات درنده می انداختد. روزی که کوروش به یکی از این سرزمین ها حمله کرد، حکمران آن جا نمایشی بزرگ به راه انداخته بود.نگهبانان، چند جوان را در گودال بزرگی انداخته بودند. آن ها، گرگ های گرسنه را رها کرده بودند تا آن جوانان را تکه تکه کنند و جوان ها مجبور بودند با دست خالی با گرگ های درنده بجنگند. مردم زیادی در آن جا جمع شده بودند. حکمران و افراد دربارش همه به تماشا آمده بودند و هیاهو می کردند. گرگ های وحشی از این شلوغی درنده تر شده بودند و چند جای بدن جوان ها را دریده بودند و هر لحظه ممکن بود کارشان را یکسره کنند. حکمران و افرادش به وضعیت جوان ها می خندیدند که ناگهان کوروش و همراهانش به وسط معرکه حمله کردند. آن ها، اول طناب انداختند و جوان ها را نجات دادند. حکمران و نگهبانان عصبانی به طرف کوروش و افرادش حمله کردند؛ اما کوروش با یک حرکت، حکمران را به وسط گودال انداخت. همراهان کوروش، بقیه ی افراد را به داخل گودال کشاندند و خود از آن جا خارج شدند. سپس، گرگ های گرسنه به طرف آن افراد حمله کردند و آن ها را دریدند. روز بعد از پیروزی، یک از جوان های گرفتار در گودال، پیش کوروش رفت. بعد از قدردانی از او، گفت: «راستش من جزو مردم این شهر نیستم، بلکه یک جهانگردم که به این شهر آمده بودم و گرفتار شدم. متأسفانه، من در شهری زندگی می کنم که نزدیک یک دره واقع شده است.» کوروش گفت: «شما هم پادشاه ستمگر دارید؟» جوان گفت: «نه. اتفاقا سلطان ما، پیرمردی مهربان است که تدبیر و اخلاقش توانسته است وضع مردم را روز به روز بهتر کند.» کوروش پرسید: «پس چرا با ناراحتی حرف می زنی، مشکل چیست؟» جوان گفت: «قبیله یأجوج و مأجوج» کوروش خنده اش گرفت و گفت: «چه اسم مسخره ای است؟ آیا این که گفتی واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد چه جور مردمی هستند؟» جوان، غمگین شد و گفت: «مردم شهر من، اهل جنگ و خونریزی نیستند، اما آن ها کاملا بی سوادند و حتی بلد نیستند درست حرف بزنند.» کوروش گفت: «خب، به همین دلیل کسی نمی تواند فکر درستی بکند و کاری انجام دهد. دلیلش همین بی سوادی آن هاست. بسیار خب، حالا ما را به آن جا ببر.» ...  

(کتاب های زنبور) به روایت: امید پناهی آذر تصویرگر: زهره ثقفی انتشارات: گاج  

 


مشخصات

  • نویسنده امید پناهی آذر
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رحلی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1395
  • تعداد صفحه 94
  • انتشارات گاج
  • شابک : 9786003592674

درباره امید پناهی آذر نویسنده کتاب کتاب پادشاه عادل


نظرات کاربران درباره کتاب پادشاه عادل


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پادشاه عادل" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل