درباره کتاب بارش سفره ماهی
کتاب "بارش سفره ماهی"، مجموعه ی 8 داستان کوتاه و خواندنی تحت عناوین "وازلین، پنیر و مرحوم گاسپارادزه"، "اسفار نیلگون جبروت"، "کنار اتاقک لطیف"، "پرواز سفره ماهی"، "خواب فرخ ثریا"، "آهو شدی به جست"، "باد نرم و آدم دوم" و "لولیدگی" را در برمی گیرد. نویسنده با بهره گیری از استعداد و تخیلات خویش، به نگارش هر یک از این داستان ها پرداخته و با استفاده از واژگانی ساده و روان و هم چنین، روایت حکایت هایی پرکشش، ذهن مخاطب را مجذوب حکایت های خود کرده و او را وارد دنیای ساختگی و خیالی خویش می سازد.
به عنوان مثال در داستان "وازلین، پنیر و مرحوم گاسپارادزه"، راوی به تشریح داستانی تخیلی و به دور از دنیای واقعی می پردازد. شخصیت اصلی داستان، "گاسپارادزه"، مردی سی و نه ساله است که از دوران پنج سالگی خود، دوستی خیالی به نام "امیل" دارد؛ دوستی که با گذشت سال ها هم چنان پسری یازده ساله باقی مانده و همیشه و همه جا همراه "گاسپار" می باشد. راوی در ابتدای داستان، از یکی از خواب های "امیل" سخن می گوید؛ خوابی که در آن، لوکوموتیو باربری ای، حاوی محموله ی وازلین، از مسیر خود خارج شده و با شتابی فراوان، ابتدا با ساختمانی مرتفع برخورد کرده و سپس با همان سرعت هولناک، به سمت پیاده رویی که "گاسپار" در آن مشغول خوردن پیراشکی شکلات و تماشای صحنه ی تصادف لوکوموتیو است، آمده و ماجراهایی جذاب را خلق می کند.
برشی از متن کتاب بارش سفره ماهی
وازلین، پنیر و مرحوم گاسپارادزه گاسپارادزه مرد. یک لوکوموتیو بخار، توی یکی از خواب های امیل، دوست خیالی دوران بچگی اش، از ریل خارج شد، با سرعت مهار نکردنی از میان پنج بلوک ساختمان سر به فلک کشیده بیرون پرید و همان طور که پشت سرش ابری از گچ و خاک به هوا می رفت، با چرخ های قرمز آهنینش آسفالت را پاره کرد و از آن سوی خیابان، مستقیم آمد سمت گاسپارادزه، که با یک پیراشکی شکلاتی تیو پیاده رو داشت محشر کبری را تماشا می کرد. هیبت آهنین لوکوموتیوی که واگن های پر از وازلین را دنبال خود می کشید، با رنگ سبز یشمی سیرش نزدیک می شد و دهان گاسپار پیش از رسیدن به شیرینی بازمانده بود.
یک چکه شکلات که توی گرمای تابستان روان شده بود، سرید و سقوط کرد سمت پیش سینه ی پیراهنش و او در ضمیر ناآگاهش در تلاش نافرجام برای نگه داشتن لوکوموتیو یا شاید قطره ی شکلات، حرکت همه چیز را آهسته می دید. هر دود قطار با سنگ هایی که پرتاب می کرد، غژاغژ فلزی اش و پرواز آهسته ی شکلات، هر دو سوی مقصد بد اقبال شانکه البته تن گاسپار بود رهسپار بودند. چیزی که در لحظه ی آخر توانست بیش از لک لباس توجه او را جلب کند، وانی بود که جلوی قطار چسبیده بود. مردی با یک برس دسته بلند، نشسته توی آن، داشت پشت خودش را می شست و با هیولای فلزی جلو می آمد.
خرید کتاب بارش سفره ماهی
کتاب بارش سفره ماهی اثر سروش چیت ساز توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است. برای خرید این کتاب میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب بارش سفره ماهی
دیدگاه کاربران