محصولات مرتبط
کتاب جوراب های بوگندوی اَلفی از مجموعهی ماجراهای الفی نوشتهی پل برایت و ترجمهی مریم رزاقی با تصویرگری اِد ایوز توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.
الفی خیال داشت به یک مسافرت طولانی در سرزمین های دور برود و همه جای دنیا را ببیند. پدرش گفت اگر واقعا می خواهد به این مسافرت برود، چیزهای زیادی هستند که در طول سفر باید رعایت کند؛ از جمله نظافت یعنی هر شب جوراب هایش را بشوید و آویزان کند تا خشک شوند! پدر به او دربارهی حیوانات وحشی و خطراتی که ممکن بود برایش پیش بیاورند هشدار داد و توصیه کرد در صورت حملهی یک یوزپلنگ، فوری از بلندترین درخت اطراف بالا برود؛ یا اگر دید یک مار پیتون از کنارش رد شد و خواست بغلش کند، وانمود کند سرمای سختی خورده و بلند عطسه کند، آخر مارها خیلی از سرما خوردن بدشان می آید! پدر در مورد دفع حملهی تمساح های غول پیکر هم پیشنهاداتی به الفی داد؛ اما به شدت او را از درگیری با مگسی به نام جامبوبامبو منع کرد و گفت تا جایی که می تواند از این مگس دوری کند. چرا که از دست یوزپلنگ و مار و تمساح می شود فرار کرد ولی از دست مگس جامبوبامبو نه! الفی صبح روز بعد با اتوبوس مدرسه راهی سفر هیجان انگیزش شد ولی وقتی به مقصد رسید، همهی توصیه های پدر از یادش رفت تا این که...
مجموعهی ماجراهای الفی با قالب داستان کوتاه در جلد های مختلف برای گروه سنی سه تا نه سال به چاپ رسیده است. داستان های این مجموعه مضمونی تخیلی دارند و در مورد پسر بچهی با نمکی به نام اَلفی است. الفی قوهی تخیلی بسیار قویی دارد و دوستان خیالی زیادی برای خود دست و پا کرده است. او به خواندن کتاب علاقهی زیادی دارد و شخصیت های کتاب ها همیشه در زندگی اش حضور داشته و کمک زیادی به او می کنند. تصاویر خوش رنگ و لعاب و زندهی کتاب، همچون تصاویر انیمیشنی موجب جذب کودکان به این مجموعه می شوند.
برشی از متن کتاب
الفی گفت: "خدا نگهدار، دارم به سرزمین های دور می روم تا همه جای دنیا را ببینم." بابا گفت: "پس خوب گوش کن، ببین چه می گویم. هر شب حتماً جوراب هایت را بشنوی و آویزان شان کن تا خشک شوند. اما از همه چیز مهم تر، مراقب مگس وحشتناک جامبو بامبو باش!" -اگر یک یوزپلنگ دیدی که دارد خودش را برای خوردن عصرانه اش آماده می کند، فوری از بلندترین درختی که دور و برت است بالا بو. -اگر یک مار پیتون از کنارت رد شد و خواست بغلت کند یا بچلاندت، وانمود کن سرمای سختی خورده ای و با صدای بلند عطسه کن. -اگر خیلی بالا بروی، می توانی از دست یوزپلنگ نجات پیدا کنی؛ ولی هیچ کس نمی تواند از دست مگس ترسناک جامبوبامبو فرار کند. -مارها از سرما خوردن خیلی بدشان می آید. گلودرد آه و ناله شان را در می آورد، اما هیچ چیز نمی تواند از دست مگس جامبوبامبو نجاتت بدهد. شاید یک تمساح مدتی با قیافه ای با ادب، آرام یک جا بماند، ولی در واقع، دارد دنبال یک چیز خوشمزه می گردد تا گازش بگیرد. برای همین، دهنش را با آدامس بادکنکی یا شیرینی نوچ بچسران، اما تا جایی که می توانی، حواست به *مگس جامبوبامبو* باشد! -چون اگر مگس جامبوبامبو پشتت را نیش بزند، تمام تنت مثل ژله می لرزد. -پشتت آبی خال خالی می شود و یک سال، شاید هم دو سال، درد و خارش دست از سرت بر نمی دارد. بابا گفت: "خدا نگهدار. سفر بخیر. نصیحت هایم را فراموش نکن. هر روز جوراب هایت را بشنوی. روزهای تعطیل دوبار بشوی!" الفی گفت: "هیچ اتفاقی برایم نمی افتد. این قدر شلوغش نکنید." بعد، کوله پشتی اش را روی دوشش و دوید تا به اتوبوس برسد. الفی به سرزمین های دوردست سفر کرد، به جاهای عجیبی که قبلاً نرفته بود. اما مثل بیشتر بچه ها پند و اندرزهای هوشمندانه ی بابا پاک یادش رفت...
(کتاب های زعفرانی) نویسنده: پل برایت مترجم: مریم رزاقی تصویرگر: اد ایوز انتشارات: زعفران
نظرات کاربران درباره کتاب جورابهای بو گندوی الفی - زعفران
دیدگاه کاربران