loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ویلیام که زیادی کار می کرد (آدم های زیاده رو 6)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب ویلیام که زیادی کار می کرد ششمین جلد از مجموعه ی آدم های زیاده رو، نوشته ی ایرن هاوات و ترجمه ی حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

آقای ویلیام مجبور است بیش تر زمان خود را کار کند تا بتواند پول کافی برای خریدن چیزهایی که خانواده اش از جمله  جیمز پسرش، نیاز دارند را به دست بیاورد. او هر روز از صبح تا شب سخت مشغول کار کردن می باشد، در نتیجه زمانی که جیمز از پدرش می خواهد به او در ساخت ماکت هواپیمایش کمک کند یا به هنگام خواب برای او کتاب داستان بخواند؛ آقای ویلیام نگاهی به دفتر برنامه ی روزانه ی خود می اندازد و در جواب می گوید: سرش خیلی شلوغ است و نمی تواند این کارها را برای پسرش انجام دهد. حتی زمانی که جیمز از پدر می خواهد با او کمی فوتبال بازی کند باز هم حجم زیاد برنامه ی کاری آقای ویلیام به او این اجازه را نمی دهد. پسر که واقعا از این شرایط خسته شده است؛ دلش می خواهد به جای داشتن اسباب بازی، رفتن به تعطیلات تابستانی و بسیاری چیزهای دیگر، تنها ساعاتی را در طول هفته با پدرش باشد، بنابراین برای حل مشکل خود نقشه ای به ذهنش می رسد. او دفتر برنامه ی کاری آقای ویلیام را برمی دارد و با خودکار قرمز، یک وقت ملاقات در ساعت یازده روز جمعه برای خود تنظیم می کند تا شاید بتواند چند ساعتی را در کنار او باشد و ...  ویلیام که زیادی کار می کرد جلد ششم از مجموعه ی آدم های زیاده رو می باشد که در چندین جلد از جمله هری که زیادی کمک می کرد، لوسی که زیادی دروغ می گفت، گرنی که زیادی بهانه می گرفت، بابی که زیادی پُز می داد و... با هدف آموزش مهارت های اجتماعی برای کودکان تهیه و به چاپ رسیده است. مطالعه ی مطالب آمده در این کتاب به کودکان می آموزد که زیاده روی در انجام هیچ کاری خوب نیست و ممکن است مشکلاتی را برای ما به همراه داشته باشد؛ لازم به ذکر است این مطالب به هیچ وجه جنبه ی نصیحت گونه ندارد و در متن داستان نهفته است. متن ساده، تصاویر زیبا و رنگ آمیزی شاد از ویژگی های مثبت آمده در این مجموعه می باشد.

 


برشی از متن کتاب


آقای ویلیام پرکار، پسری داشت به نام جیمز. جیمز یک موش خانگی داشت که با آن بازی می کرد. او اسم موشش را پرخور گذاشته بود. چون بعضی وقت ها آن قدر غذا می خورد که نمی توانست از تونلش رد شود. یک روز صبح، موقع صبحانه، جیمز از پدرش پرسید: پدرجان! ممکن است به من کمک کنید تا مدل هواپیمایم را بسازم؟ آقای ویلیام پرکار، نگاهی به برنامه ی روزانه اش انداخت و گفت: متاسفم پسرم. امروز تا دیر وقت کار دارم. می دانی که مجبورم زیاد کار کنم تا بتوانم پول به دست آورم و برایت اسباب بازی بخرم! جیمز پر خور را از قفس بیرون آورد و با دانه های آفتابگردان برای او راهی درست کرد. موش یکی یکی دانه ها را می خورد و جلو می آمد. جیمز به موش گفت: دوست دارم که پدر داشته باشم تا این همه اسباب بازی! روز بعد جیمز از پدرش پرسید: ممکن است برایم داستانی بخوانید؟ آقای ویلیام پرکار، نگاهی به برنامه ی روزانه اش انداخت و گفت: متاسفم پسرجان! من امشب با یکی از مشتری هایم قرار ملاقات دارم. می دانی که کار من زیاد است. کار نکنم، پول نداریم تا به تعطیلات برویم! جیمز، پرخور را از قفس بیرون آورد و به اجازه داد که از آستین راست لباسش بالا برود و از آستین چپش بیرون بیاید. او به موش گفت: دوست داشتم، پدر داشته باشم تا این که تعطیلات به سفر بروم. روز بعد، جیمز از پدرش پرسید: پدرجان! می شود کمی با من فوتبال بازی کنید؟ آن روز شنبه بود. پرکارترین روز آقای ویلیام. او به برنامه اش نگاهی انداخت و گفت: نه پسرم، من امشب یک جلسه ی خیلی مهم دارم. قول می دهم که برایت ویدئو بخرم. جیمز موش خانگی را بیرون آورد. ظرف های صبحانه را روی میز چید تا پرخور با آنها بازی کند. جیمز به موش گفت: بیش تر دوست داشتم که پدر داشته باشم تا ویدئو. ناگهان فکری به ذهن جیمز رسید...        

  • کتاب های بنفشه
  • برای دبستانی ها
  • نویسنده: ایرن هاوات
  • مترجم: حسین فتاحی
  • انتشارات: قدیانی


نظرات کاربران درباره کتاب ویلیام که زیادی کار می کرد (آدم های زیاده رو 6)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ویلیام که زیادی کار می کرد (آدم های زیاده رو 6)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل