محصولات مرتبط
کتاب آرش در سایه، پنهان از تابش آفتاب نوشته ی مجتبی مقدم در نشر سوسا به چاپ رسیده است.
شهرام به مینی بوس دنده می دهد و با سر اشاره می دهد که ببین. آرش به جایی که اشاره می دهد نگاه می کند. چند نفری با هم گلاویز شده اند. معلوم نیست کی می زند و کی می خورد و کی میانجی گری می کند. ولوله ای از هیجان و نچ نچ و اظهار نظر توی مینی بوس پر از مسافر می افتاد. هوای عصرِ پاییز لحظه به لحظه تغییر می کند. از گرما و دم به خنکی ای که عرق را سرد می کند و از خنکی به دم و گرما. مینی بوس جلوتر وارد ترافیک می شود و شهرام نیم گاز می دهد و نیش ترمز می گیرد و زیر لب غر می زند: می دونی چی ستمه؟!
آرش سر تکان می دهد. شهرام گلویش را صاف می کند: حرکت کردن در عین حرکت نکردن.
و غرق در آنچه توی ذهنش می گذرد شانه بالا می اندازد: یا بر عکس. حرکت نکردن در عین حرکت کردن.
مشکوک به آرش نگاه می کند: پوزخند احمقانه ای رو از روی صورتت بردار تا حرفم ادامه بدم.
آرش به نشانه تسلیم دست ها را بالا می برد. بچه ی مسافری زیر گریه می زند. شهرام لب ها را بر زبان می کشد: الان مینی بوس داره حرکت می کنه. ولی ما توی مینی بوس نشستیم بدون حرکت. این می شه حرکت در عین نکردن. از طرف دیگه ما توی مینی بوس بی حرکت نشستیم ولی به خاطر مینی بوس حس حرکت داریم که میشه حرکت نکردن در عین حرکت کردن. خیلی ستمه که تو یه وضعیتی باشی که داری راه می ری و حرکت داری اما یهو می بینی که حرکت نداری. یعنی هر جلوتر می ری انگار هنوز سر جاتی. انگار هیچ حرکتی نداری. خیلی ستمه که حرکتی نداشته باشی و یهو ببینی که حرکت داری. که عین بی حرکتی داری حرکت می کنی. گاهی خواب این وضعیت می بینم و از خواب می پرم و اخلاقم بد جور سگی می شه... (از متن کتاب)
- نویسنده: مجتبی مقدم
- انتشارات: سوسا
نظرات کاربران درباره کتاب آرش در سایه، پنهان از تابش آفتاب
دیدگاه کاربران