کتاب بچه گربه به گربه گفت (بهترین داستان های تصویری)
- انتشارات : شهر قلم
- مترجم : راحله فاضلی
- تگ : بهترین داستان های تصویری
محصولات مرتبط
کتاب بچه گربه به گربه گفت... از مجموعهی بهترین داستان های تصویری نوشتهی وینسنت اسپادا و ترجمهی راحله فاضلی با تصویرگری استیو ویتلو توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.
گربه و بچه گربهی بامزه ای روی مبل کنار هم نشسته بودند که یکهو بچه گربه چشمش افتاد به یک جعبهی قشنگ و بزرگ که پر از آبنبات های ریزه میزه و خوش مزه بود و آن را به گربه نشان داد. بچه گربهی کوچولو دلش می خواست از آن آبنبات های رنگارنگ بخورد اما در جعبه بسته بود. گربه هر کاری کرد نتوانست بازش کند بعد هر دو با هم گفتند چه حیف! بد شد! گربه گفت بهتر است از طوطی خانم کمک بگیرند، آخر او یک نوک خیلی قشنگ داشت و می توانست با آن در جعبه را باز کند! بعد با هم سراغ طوطی خانم رفتند. اما حیف شد! آخر او خواب بود و نمی شد بیدارش کرد. گربه گفت می توانند از سگ کمک بگیرند چون او خیلی قوی است. آنها نتوانستند سگ را پیدا کنند و وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردند، دیدند که او بیرون از خانه است. آن دو همین طور دنبال راهی برای باز کردن جعبه می گشتند که...
مجموعهی مصور بهترین داستان های تصویری در چندین جلد مختلف برای کودکان به چاپ رسیده است. در این مجموعه ها کوشیده شده با تلفیقی از داستان و تصویر، دنیایی شیرین و زیبا برای کودکان فراهم شده و علاوه بر لذت شنیدن و تماشای داستانی دلچسب، مهارت دیدن، خواندن و قدرت تخیل آن ها را هم رشد دهد. در بیان داستان از جمله های ساده و کوتاه قابل فهم استفاده شده تا کودکان سال های آغازین دبستان خودشان بتوانند به تنهایی آن ها را بخوانند. نقاشی ها و تصاویر به کار رفته در کتاب خود به تنهایی گویای قصه بوده و کودکان پیش دبستانی نیز می توانند از داستان های زیبای این مجموعه لذت ببرند.
برشی از متن کتاب
روی مبل یک گربه بود. کنار گربه هم یک بچه گربه بود. خیلی با مزه بود. یک پاپیون هم داست. خیلی قشنگ آن حا نشسته بود. روی مبل یک جعبه پر از آبنبات های ریزه میزه هم بود. اما درش بسته بود! چه بد! حیف شد! گربه و بچه گربه به هم گفتند: "بیا بازش کنیم. باید خیلی قشنگ باشند." گربه و بچه گربه به هم گفتند: "ولی درش بسته است! جه بد! حیف شد!" گربه به بچه گربه گفت: "بیا از طوطی خانم کمک بگیریم. او می تواند در جعبه را باز کند! چون یک نوک خیلی قشنگ دارد!" اما خانم طوطی خوابیده بود. چه بد! حیف شد! گربه به بچه گربه گفت: "می توانیم از سگ کمک بگیریم." اما سگ بیرون خانه بود . گربه و بچه گربه به هم گفتند: "چه بد! حیف شد!" گربه به بچه گربه گفت: "بیا از ماهی خانم کمک بگیریم. او از همه باهوش تر است. خیلی هم با مزه است!" اما ماهی خانم...
نویسنده: وینسنت اسپادا مترجم: راحله فاضلی انتشارات: شهرقلم
نظرات کاربران درباره کتاب بچه گربه به گربه گفت (بهترین داستان های تصویری)
دیدگاه کاربران