loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب یه جا برام نگه دار - پرتقال

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب یه جا برام نگه دار نوشته‌ی سارا ویکس و گیتا واداراجان با ترجمه‌ی میترا امیری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

داستان کتاب، از زبان دو پسر بچه به نگارش در آمده که با هم در یک کلاس درس می خوانند، در واقع آنها زندگی روزمره ی خود را به صورت داستان روایت می کنند. یکی از آنها پسری هندی الاصل به نام "راوی" است که اخیرا به خاطر شغل پدرش همراه خانواده، پدربزرگ و مادربزرگش به آمریکا مهاجرت کرده اند. او پسری باهوشِ بسیار بالا و درسخوان است، اما با خاطر لهجه‌ی غلیظی که در هنگام صحبت کردن دارد، معلم و هم کلاسی های جدیدش به سختی معنی حرف هایش را می فهمند و معلم او را برای راهنمایی تحصیلی، پیش خانم فراست مشاور مدرسه می فرستد. راوی دلش می خواهد در مدرسه دوستی پیدا کند و کم کم بتواند توانایی هایش را به بقیه نشان دهد اما هنوز موفق به این کار نشده است. "جو" همکلاسی "راوی" که در واقع روایت کننده‌ی دیگر داستان است، از اختلال پردازش شنیداری (عدم هماهنگی گوش و مغز در شنیدن صداها) رنج می برد. این بیماری باعث می شود جو فقط بتواند مفهوم حرف های کسانی را که می بیند بفهمد در واقع با توجه به حرکات لب متوجه ی صحبت های طرف مقابل می شود؛ مثلا اگر کسی پشت سرش بایستد و حرف بزند، به سختی می تواند کلمات را تشخیص بدهد. او مدت زیادی است برای غلبه بر این مشکل و به دست آوردن اعتماد به نفسش پیش خانم فراست می رود و به خاطر بیماری اش، دوستی در مدرسه ندارد. راوی و جو در رفت و آمد هایشان به دفتر مشاوره بارها همدیگر را می بینند، اگرچه در برخوردهای اولیه در کلاس، راوی زیاد از جو خوشش نمی آید ولی با رفت و آمدهای پیاپی پیش خانم فراست و مشکلاتی که "دیلن" پسر قلدر و زورگوی کلاس برایشان پیش می آورد، کم کم دوستی بین آن ها شکل می گیرد و تصمیم می گیرند با مشکلات مشترکشان رو به رو شوند.

 


برشی از متن کتاب


خانم بیم می پرسد: "را- وی؟ می خوای بیای پای تخته؟" خودش است. همان لحظه ای که منتظرش بودم. بدون معطلی می گوید: "بله سر کار خانوم... اِ...،" و حرفم را اصلاح می کنم. "خانم بیم." از بس که عجله دارم زودتر بلند شوم، زانویم محکم می خورد به میز و همه ی وسایل مدرسه ام پخش زمین می شوند. نمی خواهم شانسم را در به رخ کشیدن مهارت های ریاضی ام از دست بدهم، به خاطر همین سریع خم می شوم تا وسایلم را جمع کنم. عینکم از روی دماغم سر می خورد پایین؛ اما قبل از اینکه بتوانم آن را به عقب هل بدهم... آخ خ خ ... یک چیز سفت به پیشانی ام می خورد. کله ی جو سیلوستر است. چرا خودش را خم کرده و کله ی سنگی اش را کوبیده به پیشانی من؟ نمی بیند که دارم وسایلم را جمع می کنم؟ پیشانی ام را می مالم، او هم پیشانی اش را می مالد. پای گنده بکش رفته روی کارت اسمم. زیر لب غر غر کنان می گویم: "پا گنده." دیلن صدای من را می شنود و می زند زیر خنده. می گوید: "عجب چیزی گفتی!" پا گنده مثل مجسمه سر جایش می نشیند؛ اما دیلن می آید پایین کنار من و کمکم می کند تا بقیه ی وسایلم را جمع کنم. از کمکش تشکر می کنم؛ بعد یک نفس عمیق می کشم و کمرم را صاف می کنم. اجازه نمی دهم هیچ چیزی این لحظه را خراب کند. این لحظه، لحظه ی درخشیدن من است. با قار و محکم به سمت جلوی کلاس قدم بر می دارم؛ ماژیک آبی را از دست خانم بیم می گیرم و رو به روی تخته سفید می ایستم. به مسئله ی اول نگاه می کنم؛ 23×23. چشم هایم را می بندم و جواب مثل برق به ذهنم می رسد. 299. اما قرار نیست تندی جواب را لو بدهم و بعد به سمت تماشاچی ها تعظیم کنم، می خواهم چیزی را به خانم بیم نشان بدهم که توی عمرش ندیده است. با اعتماد به نفس می گویم: "چیزی که قراره شاهدش باشید یک جادوی خالصه؛ رازیه که از دوران باستان به ارث رسیده." کلاس در سکوت مطلق فرو رفته. به نظرن فک خانم بیم هم افتاده است! به خودم هشدار می دهم عجله نکن پسر! با ماژیک آبی دو عدد را زیر یکدیگر می نویسم. بعد، با یک ماژیک قرمز، یک فلش می کشم که آخرین رقم دو عدد را به هم وصل کند. با صدای بلند می گویم "سه ضرب در سه می شود نه." و با ماژیک آبی عدد 9 را توی قسمت یکان می نویسم. بعد یک ماژیک سبز بر می دارم دو فلش به شکل یک ضربدر می کشم. "دو ضربدر سه به علاوه ی سه ضربدر یک می شود نه." دوباره با ماژیک آبی عدد 9 را توی قسمت دهگان می نویسم. به بچه ها نگاه می کنم. هیچ کس از جایش جنب نمی خورد. نقشه ام دارد به بهترین شکل اثر می کند! یک فلش نارنجی می کشم که دهگان های هر دو عدد را به هم وصل می کند و بعد دوباره ماژیک آبی را بر می دارم و عدد 2 را توی قسمت صدگان  می نویسم. با صدای بلند اعلام می کنم: "جواب دویست و بیست و نه است!" و زیر پاسخ را سه بار با ماژیک بنفش خط می کشم، بعد در ماژیک را با صدای تیک خوشایندش، می گذارم. همه مات و مبهوت به تخته زل زده اند و از کاری که کرده ام حیرت زده شده اند. دیلن سامرین لبخند به لب دارد و به من چشمک می زند. به نظرم تحت تاثیر قرار گرفته است. اگر این اجرا خانم بیم را تحت تاثیر قرار ندهد... خب هیچ کار دیگری تاثیر ندارد. خانم بیم به همه ی فلش ها نگاه می کند و خیلی آرام می گوید: "را- وی، جوابت درسته، و روش حل مسئله ات خیلی رنگارنگه و خوشگله. اما..." اما؟ منظورش از اما چیه؟ دوباره همان شکلی با دلسوزی به من نگاه می کند و حرف هایش را ادامه می دهد: "... ما اینجا یه کم روشمون فرق می کنه. دفعه ی بعد به این فلش ها نیازی نداریم، فقط با عدد ها کار داریم...    

نویسنده: سارا ویکس مترجم: میترا امیری تصویرگر: گیتا واراداراجان انتشارات: پرتقال


نظرات کاربران درباره کتاب یه جا برام نگه دار - پرتقال


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب یه جا برام نگه دار - پرتقال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل