دربارهی کتاب سودای خوش
کتاب سودای خوش اثر آقای قربانی که تلخیصی از داستان پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی میباشد به ماجرایی عاطفی میپردازد. به داستان عشق پادشاه به دخترکی که به تازگی به تملک وی درآمده است. اما دیری نمیپاید که این عشق تازه متولد شده دستخوش ناملایمات جبر زمانه میگردد و کنیزک به بستر بیماری می افتد.
به واسطه ی علاج و شفای معشوق، مردی مدرن وارد قصه ی عشق پادشاه می شود و او را به رقابتی برای به دست آوردن معشوق دعوت می کند. ناگفته نماند که ورود این رقیب عشقی به داستان، "سودای خوش" را از حکایت مولانا متمایز می کند.
در این کتاب شاه عاشق، کنیزک غافل، طبیب شافی و زرگر عاجز در روایتی، با همراهی مرد مدرن که همگی شخصیت های داستان را تشکیل می دهند، شیوه ی پیشروی انسان ها را در مسیر مهرورزی جهان شمولی که امروزه عشق نامیده می شود، بیان می کنند.
نیما قربانی در "سودای خوش" سعی دارد از جهان مادی و معنوی واحساسات عمیق انسانی (که گاهی بازیچه ی دست تقدیر می گردند و در نهایت آدمی را به تسلیم شدن وا می دارد) گرفته تا کامروایی بشریت، را در قالب این پنج شخصیت بیان کند. به جهت ساختاری باید افزود، نیما قربانی در ابتدا به شکل نثر داستان را آغاز می کند و سپس به توصیف محتوای مهرورزی و عشق در ضمیر آن می پردازد و در نهایت روایت را به شکل محاوره ای بین دنیا ی مدرن و دنیای اسطوره ای ادامه می دهد.
بخشی از کتاب سودای خوش
پیام اسطوره ی نارسیوس واضح است: در خود مپیچ و با خود مباش که هلاک شوی دل در گروی عکس خود مسپار و تکاپوی تملک آن را مکن که غرق شوی. اما این اسطوره پیام دیگری نیز دارد: حتی اگر عاشقی در مسیر تملک معشوق خود هلاک شود، هلاکتش بی ثمر نیست و در اثر آن گل نرگس می روید.
اما حال که دل در گروی عکس خود داشتن حاصلی ندارد و تملک آن ناممکن است، سودای تملک دیگری را می سراییم که امکان پذیر است. می گردیم و می بینیم دل از چه خوشش آمد، آنگاه در تکاپوی تملک آن بر می آییم و حتی سعی می کنیم آن را ببلعیم. بی تابی برای بلعیدن پستان مادر و گاز گرفتن آن منعکس کننده ی عشق بدوی کودک به آن است، نخستین معشوق همه آدم ها در آغاز زندگی.
پس عشق را همواره آغازی است از تکاپوی تملک، چه در مقام نوزاد و چه در مقام شاه. بد ندانیم این تکاپوی تملک را چون معمولا علامت آغاز عاشقی است؛و بد هم نگوییم به عاشق خودشیفته ای که چنان خود را بزرگ می پندارد که گمان می کند معشوق در درون مرز وجودش جا می شود، غافل از اینکه آنچه معشوق و موضوع عشق می شود همواره بزرگ تر از عاشق است. آدمی عاشق چیزی می شود بزرگتر از خود، در نتیجه تملک یا ادخال آن در خود بزرگ بینی و خودشیفتگی می انجامد.
گاهی نیز روزی ممکن است عاشق پی ببرد که بزرگی معشوق پنداری بیش نبوده است و در نتیجه از عشق فارغ می شود. گاهی هم ممکن است عاشق در مسیر عشق ورزی آنچنان رشد کند که از معشوق بزرگ تر می شود، در نتیجه اینجا نیز از عشق او فارغ می شود. در هر دو حال - چه پندار فرو ریزد و چه عاشق بزرگ شود- انجام تجربه ی عاشقی آغاز می شود.
عشق در درون همه ی ادم ها وجود دارد و بدل به نیرویی می شود که در تکاپوی تملک و تمرکز بر معشوق است. این عشق با نیت معطوف به خود یا خودشیفتگی آغاز می شود که فراز و نشیب های سرمایه گذاری لیبیدویی - اعم از طبیعی یا مرضی - مربوط است. نیاز به پیوند و وحدت به مدد نیروی درونی عشق در جهت کامروایی حرکت می کند. این نیرو وحدت را در آغاز از طریق تملک جست و جو می کند و به تدریج امکان ناپذیری آن را درک می کند.همین دخل و تصرف عشق است که درجه ی پختگی آدم را تعیین و آدم سالم را از بیمار متمایز می کند.
کتاب سودای خوش نوشته ی دکتر نیما قربانی توسط نشر بینش نو به چاپ رسیده است.
- نویسنده: نیما قربانی
- انتشارات: بینش نو
نظرات کاربران درباره کتاب سودای خوش
دیدگاه کاربران