معرفی کتاب تباهکار (سه جلدی)
کتاب "تباهکار"، رمانیست سه جلدی که اثر حاضر، جلد اول آن است و حکایتی مهیج و پرکشش را برای مخاطب روایت می کند. شخصیت اصلی داستان، "اهورا افشار"، مردی جوان، مجرد، جدی و صاحب نام و پرقدرت در محل زندگی اش می باشد و تمامی اهالی او را حمایت می کنند. وی صاحب یک هتل بزرگ است و آن را به تنهایی مدیریت نموده و رستورانی نیز دارد که آقای "سرمدی"، در مالکیت آن، با او سهیم می باشد؛ "مهشید"، دختر سرمدی، به اهورا علاقه مند بوده و همواره با بهانه تراشی های پی در پی و مختلف سعی بر این دارد تا با او ارتباط برقرار کرده و ملاقاتش کند.
ولی اهورا فقط به دلیل شراکتش با پدر این دختر، با وی دیدار کرده و به شدت از مهشید متنفر است. "رها"، یکی دیگر از شخصیت های داستان، دختری جوان و زیبا، خواهر اهورا می باشد که در عشقی دو طرفه، به پسری به نام "ماهان" دل بسته و خواهان ازدواج با اوست. اما "اهورا" بنابر شناخت خود نسبت به سابقه و نیت باطنی و بد ماهان، سرسختانه با این عشق و ازدواج مخالفت کرده و همواره خواهرش را برای داشتن این احساس عاشقی سرزنش می کند. در ادامه نویسنده، ماجرای پر فراز و نشیب این دو دلدادگی را به گونه ای جذاب و خواندنی تشریح نموده و خواننده را مجذوب داستان خویش می سازد.
برشی از متن کتاب تباهکار (سه جلدی)
گوشی را با خشونت روی میز پرت کرد. چیزی نمانده بود از عصبانیت کل رستوران را با خاک یکسان کند. کتش را از روی صندلی چنگ زد و سوئیچ را از روی میز برداشت؛ گوشی اش را با دقت چک کرد. هیچ تماسی از او نداشت! در کسری از ثانیه خشم درونش به جنونی بدل شد که آن لحظه بی شک می توانست دنیا را هم به آتیش بکشد! در را به شدت باز کرد و از دفتر مدیریت بیرون زد. منشی که آرام پشت میزش نشسته بود با ترس از جای پرید و نگاهش کرد! با دو قدم بلند سمتش هجوم برد. مشتش را محکم روی میز کوبید و داد زد: اردلان کجاست؟ گویی دخترک از فرط وحشت قدرت تکلمش را از دست داده بود.
به شدت می لرزید. لب هایش بی هدف باز و بسته می شدند، ولی صدایی از دهانش خارج نمی شد. با لکنت فقط توانست واژه ی قربان را زمزمه کند! عصبی میان موهایش دست کشید و زیر لب غرید: مگه با تو نیستم؟ زل نزن تو چشمام که لالمونی بگیری. جواب منو بده. دختر ساکت بود و می لرزید. رنگش پریده بود. اهورا لب هایش را با خشم روی هم فشار داد و نفس زد: امروز تکلیف همه تونو معلوم می کنم. پول یامفت می گیرین که لال بازی در بیارین؟! صدای گریه ی دخترک روی اعصابش بود! کم مانده بود روانی شود! بی توجه به اطرافش سمت در خروجی راه افتاد! دستش روی دستگیره بود که صدای اردلان را شنیدم. کتی که در دستش مشت شده بود را میان پنجه هایش فشرد و دستگیره را رها کرد. حس کرد حجم سنگینی از اکسیژن را به ریه هایش می کشد و حالا برای بازدم آن احساس خفگی می کند! - داشتی دنبال من می گشتی؟! از پشت بازوی اهورا را گرفت که با خشم سمتش چرخید...
خرید کتاب تباهکار (سه جلدی)
کتاب تباهکار (سه جلدی) به قلم فرشته تات شهدوست در نشر پوپا به چاپ رسیده است. برای خرید این کتاب به فروشگاه اینترنتی کتابانه مراجعه نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب تباهکار (3 جلدی)
دیدگاه کاربران