کتاب قصه آشنا | احمد محمود

معرفی کتاب قصه آشنا اثر احمد محمود

این کتاب احمد محمود، مجموعه‌ی شش داستان کوتاه تحت عناوین "قصه آشنا"، "جستجو"، "عصای پیرزن"، "ستون شکسته"، "سایه" و "خر‌کش" را در بر می‌گیرد که توسط "احمد محمود" نویسنده‌ی صاحب نام معاصر ایرانی به نگارش درآمده است. نویسنده در طول محتوای هر یک از این قصه‌ها، با استفاده از گفتار و نثری زیبا و روان، به تشریح غم و اندوه و فقر در سطح جامعه پرداخته و خواننده را مجذوب حکایت‌های خویش می‌سازد.

به عنوان مثال در داستان "قصه ی آشنا" محمود، به صورت پراکنده و جسته و گریخته از دوران کودکی، جوانی و میان سالی، شخصیت اصلی قصه "کریم" سخن می گوید. در ابتدای داستان، همراه با راوی، به خانه ی کودکی کریم می رویم؛ کریم، دانش آموز چهارم ابتدایی، پسری تنبل و بازیگوش می باشد که در حال نوشتن جملاتی است که پدرش، با طعنه و کنایه به وی املا کرده و مدام او را به دلیل شیطنت های گاه و بی گاهش، تحقیر می کند.

در بخشی دیگر، مولف به تشریح اوضاع کریم، در سی سال بعد، می پردازد؛ مرد قصه، در اداره ی محل کار خود، مشغول انجام امور روزنه اش می باشد که تلفن به صدا درآمده و شخصی پشت خط تلفن، خواستار صحبت با کریم شده و ماجراهایی زیبا و خواندنی را خلق می کند.

بخشی از کتاب قصه آشنا؛ انتشارات معین

قصه ی آشنا

پدر زد تو گوش کریم و گفت:

- وردار بنویس.

کریم مداد را برداشت تا بنویسد. پدر گفت:

- با پنسل نه برو قلم فرانسه بیار.

کریم توی ایوان مداد را شوت کرد پشت بام. دوات و قلم فرانسه را برداشت و برگشت پیش پدر.

- بنویس!

قدقد مرغ، خانه را پر کرد. صدای پدر بلند شد:

- ئی تخم‌ مرغه ببند به گردنش از خونه بندازش بیرون، انگار تخم طلا کرده!

کریم پوزخند زد. پدر گفت:

- نخند بدبخت! - بنویس خاک‌ بر سر مو.

کریم اخم کرد، زبانش را لای دندان گرفت و نوشت: «خاک ‌‌بر سر مو. پدر زد توی گوش کریم و گفت:

- توئی مردسه ی صاحب‌ مرده چی یادتون می دن؟

صدای زن از تو ایوان آمد: «کم تر سر به ‌سر ئی بچه بذار.» پدر بلند گفت:

- آخه وقتی می‌گم «مو» ئی که نباید بنویسه «مو»، بنا سلامتی کلاس سومه خو!

باز صدای زن آمد: «خودت با دو کلاس عکابرت چیزی ا بچه بیش تر نمی ‌دونی!» پدر غر زد: «لا اله الا الله.» قوطی سیگار را برداشت و گفت:

- کورش کن از سر بنویس.

کریم نوشته را خط زد. زن، توی ایوان، دنبه آب می ‌کرد. پدر گفت:

- حالا بنویس روزی میاد که بزنم تو سرم و بگم غوره توروش کورم کند.» مرغ از صدا افتاد. پدر درگیر پیچاندن سیگار بود. بوی روغن دنبه اتاق را پر کرد.

- بنویس حیف آمیرزائی!

نوشت «حیف از میرزایی.»

- حمالی م ا سرم زیاده!

نوشت «حمالی هم از سرم زیاده.» پدر به سیگار پک زد و به نوشته نگاه کرد و باز گفت:

- بنویس مو آدم ول معطل و سیابختی هستم. بزرگ که شدم نونم به شاخ آهو بسته س!

کریم هزار بار بیش تر این حرف ها را شنیده بود. کلمه به کلمه حفظش بود. حرف های پدر را نوشت.

- حالا امضاش کن.

کریم سه خط تو درهم کشید. پدر گفت:

- تاریخ م بذار.

کریم درماند. زیر چشمی به پدر نگاه کرد. بعد یادش آمد. با تردید نوشت: «دوشنبه روز عید قربان.» پدر گفت:

- بده تا نگرش دارم تا وختی بزرگ شدی نگی به فکرت نبوده م و تربیتت نکرده م!

نوشته را داد به پدر. سر چنگ نشست و رمیده نگاه کرد. پدر سطر اول را خواند و غرید:

- ئی سنده یعنی امضاس که کشیدی؟ حیف نون!

تا کریم بجنبد، پدر محکم کوفت به سرش. کریم جست زد تو حیاط. خاله شکر گوشت قربانی آورده بود. گوشت پرید تو پاشویه، خاله پهن شد رو زمین، کریم از رو سرش جست زد، سکندری خورد و بعد، مثل تیر از خانه در رفت.

معلم کلاس چهارم ابتدایی گچ دست ها را تکاند و با پوشه ی قرمز، کلاه بوقی درست کرد و گذاشت سر کریم. بچه های کلاس خندیدند. معلم گفت که کریم برود کنار تخته سیاه بایستد. کریم من من کرد. معلم حرفش را فهمید. گفت:

- ریح مرکب صد تومن با نرخ سی و پنج درصد به مدت شش ماه جوابش این نمی شه!

بعد نرمخندی به لب، رو کرد به میرک

- تو بیا...

خرید کتاب قصه آشنا

کتاب قصه آشنا اثر احمد محمود از انتشارات معین، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.

فهرست

قصه ی آشنا

جستجو

عصای پیرزن

ستون شکسته

سایه

خر‌کش

• نویسنده: احمد محمود
• انتشارات: معین