معرفی کتاب غریبه ها و پسرک بومی اثر احمد محمود
کتاب غریبه ها و پسرک بومی، مجموعهی ده داستان کوتاه خواندنی است که در دو بخش تحت عناوین "غریبه ها" و "پسرک بومی" ارائه شده و هر یک از این بخشها، تعدادی داستان با مضامین مختلفی همچون مبارزه با ظلم و برقراری عدالت و... را در بر میگیرند.
به عنوان مثال در قصه ی "غریبه ها"، راوی داستان پسری است که همراه با پدر خود و هم چنین تعدادی کارگر دیگر، در یک خوابگاه کوچک زندگی می کنند؛ این افراد به اوراق کردن صندوق های نگهداری اسلحه، قطعات یدکی ماشین و تانک ها می پردازند.
"رشید"، یکی از کارگران مذکور می باشد که در گذشته از طریق کشاورزی، هزینه های زندگی خود و خانواده اش را تامین می کرد اما به دنبال خشکسالی، مجبور به ترک زراعت و تغییر شغل می شود؛ وی هر شب، به هنگام استراحت، روایت هایی پرکششی را در مورد "نعمت"، مردی مبارز و قوی، و گروه او و هم چنین اقدامات شجاعانه ی آن ها روایت می کند که خود نیز عضوی از این حزب است.
در واقع، داستان این حکایت، از یک روز سرد زمستانی و در حالی آغاز می گردد که نیروهای نظامی، "رشید" را دستگیر کرده و از طریق شکنجه ی وی، سعی دارند تا نعمت، را بیابند. در ادامه، خواننده داستان پر فراز و نشیب زندگی نعمت و رشید را مطالعه می نماید.
بخشی از کتاب غریبه ها و پسرک بومی؛ انتشارات معین
غریبه ها
تمام شب را از سرما لرزیده بودم و صبح، وقتی که رشید، چاله ی وسط اتاق تخته ای دنگال را پر کرده بود ریم آهن و زغال سنگ و با دم دمیده بود سرخی خوش رنگ ریم آهن های افروخته، توی فضای نیمه تاریک اتاق، رنگ مخمل گرفته بود و من کنار چاله نشسته بودم و قلقل کتری بزرگ مسی را شنیده بودم، انگار که تمام سرمای شبانه، که همه ی تنم را پر کرده بود، جمع شده بود تو مکازه ام و حالا، با لرزشی خفیف – که حتی کیف آور بود، از تیره ی پشتم بیرون می زد.
رشید، مشت بزرگش را پر کرد چای و ریخت توی کتری. پدرم به نماز ایستاد. بچه ها رخت خواب ها را جمع کردند و کومه کردند گوشه ی اتاق. پدرم تسبیحات را بلند خواند. شکاف های دراز و گشاد در تخته ای اتاق از رنگ خاکستر گونه ی سحرگاهی پر بود. صدای فرشتال کهنه ای که انگار مانور می کرد، تو می زد و من از طنین صدای پدرم، که خش دار بود و تسبیحات را بلند می خواند، در وجودم لرزشی احساس می کردم که کیف آور بود.
دور چاله نشسته بودیم و تکه های نان بیات را کنار مخمل آتش برشته می کردیم که ناگهان صدای پی در پی سوت های تکان دهنده آمد و تکان مان داد. یا عجله سفره را جمع کردیم. پدرم فرصت نکرد که سیگار بعد از ناشتایی را بپیچد و دود کند. از زیر سقف کوتاه خوابگاه تخته ای که بیرون زدیم، باز صدای سوت آمد و صدای پا بود که دور بود و انگار که رو ماسه خفه می شد.
از پشت خط کوری که به ریگزار نشسته بود تا ردیف واگن های متروک پشت شیروانی های بلند «دپو» و محوطه ی نمناک و و سیع تخته های اوراق و امتداد رشته های سیم خاردار مرز پادگان نظامی، یکهو قرق شد.
نیمه های شب قبل از پشت رشته ی بلند کوه زیتونی رنگ شمال شهر، توده ی ابر خاکستری رنگی تنوره کشیده بود و بعد، جاری شده بود رو کفه ی سرسبز دامنه و رانده بود تا بالای پادگان نظامی و خانه های بی نظم و درهم نشسته، که رو تپه ی کله قندی کنار رودخانه سر تو هم فرو برده بودند. و حالا که صبح رمیده بود، مه سنگینی ملاصق زمین بود و چشم زرد و گشاد نورافکن ها از بالای برج های مراقبت، مه را می درید و لوله های نور نارنجی رنگ، در هم می شدند و از هم جدا می شدند و باز در هم می شدند.
از زیر واگن های متروک، پاهای زمخت سربازان پیدا بود که مثل قیچی باز و بسته می شد و گترهای سفیدشان که از نم زمین و از نم هوا، خاکی رنگ شده بود، در هم می شد و جدا می شد و کف پوتین های میخ آجین شان، رو ریگ های کنار ریل ها می لغزید و رو تراورس های پوک و آب دیده گرپ گرپ صدا می داد.
باز صدای سوت آمد و صدای خفه ی گلوله ای که تو هوا ترکید.
انگار که صداها کند بود و انگار که صدا...
خرید کتاب غریبه ها و پسرک بومی
کتاب غریبه ها و پسرک بومی اثر احمد محمود از انتشارات معین، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
فهرست
غریبه ها
غریبه ها
آسمان آبی دز
با هم
پسرک بومی
شهر کوچک ما
در راه
وقتی تنها هستم، نه
چشم انداز
اجاره نشینان
خانه ای بر آب
پسرک بوم
- نویسنده: احمد محمود
- انتشارات: معین
نظرات کاربران درباره کتاب غریبه ها و پسرک بومی | احمد محمود
دیدگاه کاربران