کتاب ژلوزی اثر آلن روب - گری یه با ترجمه ی منوچهر بدیعی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
کتاب "ژلوزی"، رمانی نو می باشد که توسط "آلن روب گری یه"، نویسنده ی صاحب نام و توانمند فرانسوی، به نگارش درآمده و روایتی خواندنی را به مخاطب ارائه می کند. این اثر نیز همانند سایر دیگر رمان های نو، از اصول و ویژگی های داستان نویسی کلاسیک تبعیت نمی کند؛ به عبارتی ساده تر، دارای شخصیت ها و حکایت هایی معمول نیست و با سبکی ویژه و خاص و در عین حال، به گونه ای پرکشش و جذاب به رشته ی تحریر در آمده است که در طول محتوای آن، راوی قصه، با استفاده از گفتاری ساده و روان، به شرح و توصیف روایت داستان پرداخته و اتفاقات در حال وقوع آن را، برای مخاطب توضیح می دهد؛ این توضیحات به حدی سلیس و روشن می باشد که گویی خواننده خود، شخصا درون قصه حضور داشته و همه چیز را به چشم خویش می بیند. در آغاز کتاب، راوی ابتدا ساختمان و ویژگی های ظاهری آن را با جزئیات دقیق، تشریح کرده و سپس از مردی به نام "آ" صحبت می کند که علی رغم گرمای هوا، پیراهن تنگ و یقه بسته ای را بر تن کرده و نوع پوشش و گرما، او را آزار نمی دهد. به طور کلی، ژلوزی علی رغم برخورداری از شیوه ی نگارشی متفاوت و نو، به راحتی توجه خواننده را به داستان کتاب معطوف کرده و او را تا پایان با خود همراه می سازد.
برشی از متن کتاب
اکنون سایه ی ستون – ستونی که جنوب گوشه ی غربی سقف را نگه می دارد – زاویه ی متقابل ایوان را به دو بخش مساوی تقسیم می کند. این ایوان راهرو پهن سرپوشیده ای است که سه سمت ساختمان را گرفته است. چون پهنای قسمت میانی آن برابر با پهنای دو سمت کناری آن است، خط سایه ای که ستون می اندازد درست به گوشه ی ساختمان می رسد؛ اما از آن جلوتر نمی رود، زیرا خورشید که هنوز در آسمان بر اوج است فقط به سنگ فرش ایوان می تابد. دیوارهای چوبی خانه را – یعنی نما و سر در لچکی غربی آن را – بام آن (بام مشترک ساختمان خود خانه و ایوان) هم چنان از نور آفتاب حفظ می کند. از این رو، در این لحظه سایه ی لبه ی انتهایی بام دقیقا منطبق با خط شکسته ای است با زاویه ی قائم که از ایوان و دو سطح عمود گوشه ی ساختمان درست شده است. اکنون «آ» از در داخلی که به راهرو میانی باز می شود وارد اتاق شده است. به پنجره که چهار طاق است نگاه نمی کند که اگر نگاه می کرد می توانست از دم این گوشه ی ایوان را ببیند. اینک برگشته است به طرف در تا آن را ببندد. هنوز هم همان پیراهن یخه بسته ی بسیار چسبانی را پوشیده است که سر ناهار به تن داشت. کریستیان باز هم به او یادآوری کرده بود که لباس اگر کم تر تنگ باشد برای تحمل گرما بهتر است. اما «آ» فقط لبخند زده بود: از گرما عذابی نمی کشید، هوای بسیار گرم تر از این را هم - مثلا در افریقا - دیده بوده و همیشه در آن هوا تندرست مانده بوده است. از سرما هم نمی ترسید. هر جا باشد به همان راحتی سر خواهد کرد وقتی که سرش را می چرخاند طره ای سیاه مویش روی شانه ها و پشتش با حرکت نرمی جا به جا می شوند. بر چوبه ی کلفت روی طارمی تقریبا هیچ رنگی نمانده است. رنگ خاکستری چوب آن پیدا شده است و درزهای کوچک طولی روی آن خط انداخته است. آن سوی این نرده، دست کم از دو متر زیر کف ایوان، باغچه شروع می شود. اما آن نگاهی که از ته اتاق می آید از روی طارمی می گذرد و به زمین نمی رسد مگر بسیار دورتر، به دامنه ی رو به روئی دره ی کوچک، به میان درختان موز کشتزار. خاک از میان انبوه پیچ در پیچ برگ های سبز درشت دیده نمی شود. با این حال، چون همین تازگی ها در این قسمت شروع به کشت و کار کرده اند، باز هم می توان تقاطع منظم ردیف های نهال ها را تشخیص داد. تقریبا تمامی آن قسمت از ملک که به چشم دیده می شود همین وضع را دارد، زیرا تکه زمین های قدیم تر – که اکنون بی نظمی بر آن ها حکمفرما شده است – در جای بلندتری، روی این دامنه ی دره، یعنی در سمت دیگر خانه، واقع شده است. جاده هم از همان سمت دیگر، یک خرده پائین تر از کناره ی دشت ...
- نویسنده: آلن روب - گری یه
- مترجم: منوچهر بدیعی
- انتشارات: نیلوفر
نظرات کاربران درباره کتاب ژلوزی - آلن روب _ گری یه
دیدگاه کاربران