کتاب من خوابم نمی آید! نوشته ی جاناتان اَلِن و ترجمه ی نیلوفر امن زاده توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
داستان این کتاب در رابطه با بچه جغد کوچولویی است که بعد از پشت سر گذاشتن یک شب طولانی و شب زنده داری، حسابی خوابش گرفته، مدام خمیازه می کشد و پلک هایش حسابی سنگین شده اند. دوستانش از جمله سنجاب خاکستری، موش، دارکوب، حتی مامان و بابا جغدِ هم، با دیدن چهره ی خواب آلودش به او می گویند که وقت خواب رسیده و باید تا شب استراحت کند. اما جغد کوچولو با این حرف آنها مخالف است و مدام بهانه های مختلفی برای خمیازه کشیدن های خود می آورد. او معتقد است اصلا خوابش نمی آید و اگر با کشیدن خمیازه بال های خود را باز می کند؛ تنها قصدش آمادگی برای پرواز است اما ظاهرش که اصلا این گونه نشان نمی دهد... به نظر شما چرا مامان و بابا و دوستان جغد کوچولو معتقدند که وقت خوابیدن او فرا رسیده است؟... صفحات مصور با رنگ آمیزی شادِ تصاویر به کار گرفته شده و استفاده از جملات ساده که با حروف درشت نوشته شده اند از جمله ویژگی های مثبت این کتاب می باشد.
برشی از متن کتاب
بچه جغد تمام شب را بیدار مانده بود، مثل همه ی جغدها. قیافه اش خیلی خواب آلود به نظر می رسید. مامان گفت: وقت خواب شده، بچه جغد خواب آلود! بچه جغد غُر و لُند کرد: من خوابم نمی آید! ولی نتوانست جلوی خودش را بگیرد و یک کش و قوس حسابی رفت. بعد سر و کله ی سنجاب خاکستری پیدا شد. سنجاب خاکستری گفت: به نظر من که خوابت می آید بچه جغد. بچه جغد گفت: من خوابم نمی آید! فقط بال هایم را باز کرده بودم. محض اطلاعت به زودی یاد می گیرم پرواز می کنم. بچه جغد دوباره روی شاخه اش لَم داد و یک خمیازه ی خیلی گُنده کشید. موش گفت: عجب خمیازه ی گُنده ای! امروز چه خواب آلودی بچه جغد! بچه جغد گفت: من خوابم نمی آید! خمیازه می کشم چون حوصله ام سر رفته. محض اطلاعت جغدها به کلی هیجان احتیاج دارند...
نویسنده: جاناتان الن مترجم: نیلوفر امن زاده انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب من خوابم نمی آید! - پرتقال
دیدگاه کاربران