loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب باغ مخفی

(کلاسیک های خواندنی)

5 / -
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب باغ مخفی

کتاب باغ مخفی ، داستان دختری به نام  مری را روایت می کند. پدر مری یکی از کارمندان دولت انگلستان است که همراه با خانواده ی خود در ماموریتی به کشور هند سفر کرده و در آنجا ساکن می شوند. اما به دلیل این که پدر خانواده  سخت مشغول کار است و مادرهمیشه در مهمانی به سر می برد، نگهداری از مری را به دایه ای می سپارند که اجازه ی انجام هرکاری را به او داده و همیشه طبق میلش رفتار می کند و او را  خودخواه و بی ادب بار آورده است.

با شیوع  وبا در هند، دایه و پدر و مادر مری مبتلا شده و از دست می روند. حالا مری تک و تنها به انگلستان نزد شوهر خاله اش که قیم قانونی او محسوب می شود، فرستاده می شود. از آن جا که مری دختری خودخواه بار آمده، و آداب اجتماعی را به خوبی رعایت نمی کند، به سختی می تواند با کسی ارتباط برقرار کند تا این که با سینه سرخی ارتباط برقرار می کند و با او صمیمی می شود.؛ سینه سرخ باغی مخفی و کلید گم شده اش را به او نشان داده و او را وارد دنیایی جدید می کند.

 

فهرست کتاب باغ مخفی


مقدمه ی سوفی دال کسی نمامنده است مری خانم با این همه خونسردی در خلنگزار مارتا فریاد در راهرو یکی فریاد می زد، فریاد می زد کلید باغ سینه سرخی که راه را نشان داد عجیب ترین خانه ی دنیا دیکن لانه ی طرقه می شود یک تکه زمین داشته باشم؟ من کالینم راجای جوان مری گفت: نه داد و فریاد نباید وقتت را تلف کنی آمد تا ابد، تا ابد، تا ابد، زنده می مانم بن ودر ستف وقتی خورشید غروب کرد جادو بگذارید بخندند پرده این مادر است در باغ درباره ی نویسنده شخصیت های باغ مخفی چند سوال چند تمرین چند سوال جالب تکه ای زمین  

 

 

برشی از متن کتاب باغ مخفی


مری اسم مکان مخصوص اش را "باغ مخفی" گذاشت. وقتی داخل باغ بود، خود را بخشی از داستان ساه و پریان احساس می کرد. او قصه ی کسانی را خوانده بود که به باغی مخفی رفته و صد سال آن جا خوابیده بودند. اما مری هر لحظه بیدار تر از قبل می شد. اکنون مری می توانست تند تر و لیشتر بدود و صد بار پشت سر هم طناب بزند. هر روز در باع کار می کرد تا به پیازچه ها امکان نفس کشیدن دهد. مری وقتی به چیزی علاقه مند می شد، تمام وجودش را وقف آن می کرد و اکنون علاقه اش به این باغ بیشتر از هر چیز دیگری بود. چیزهای بیشتری درباره ی باغبانی از بن یاد گرفت.

بن نیز از هم صحبتی با او خوشحال می شد. در واقع خوشش می تمد که دختر کوچکی خواهان حرف زدن با پیر مردی مثل اوست. در ضمن، مری طوری با او حرف نمی زد که انگار خدمتکار اوست. روزی او به شیوه ی خشن خودش از مری تعریف کرد: ((کم کم داری باعث افتخار و اعتبار میسل تویت می شوی .

دیگر لاغر و رنگ پریده نیستی. وقتی آمدی این جا مثل مرغ پر کنده بودی.)) مری از بن و صداقت و رک بودن او خوشش می آمد. روزی پیر مرد از او پرسید چرا از بوته های رز خوشش می آید. بعد اهی کشید و گفت: ((زمانی من لباعبان بانوی جوانی بودم که یک باع رز داشت و چنان رز هایش را دوست داشت که انگار بچه هایش هستند. آن ماجرا مربوط به ده سال پیش است. اکنون آن بانو در بهشت است و رز ها هم بیش از اندازه رشد کرده اند.

سعی کردم از آن ها مراقبت کنم، آن ها را هرس کنم و دور ریشه هایشان را بیل بزنم، اما بدن پیر و درد مندم این کار را برایم سخت کرده است.)) مری که در فکر باغ مخفی بود، گفت: ((وقتی رز ها برگ ندارند و قهوه ای و خشک به نطر می رسند، چگونه می فهمید که زنده است یا نه؟)) _در بهار، روی شاخه ها دنبال بر آمدگی کوچک و جوانه بگرد. پس از باران در هوتی گرم ان ها را تماشا کن و ببین چه اتفاقی می افتد...

نویسنده: فرنسس هاجسون برنت مترجم: آرزو احمی انتشارات: پیدایش

 


مشخصات

  • نویسنده فرنسس هاجسون برنت
  • مترجم آرزو احمی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 5
  • سال انتشار 1399
  • تعداد صفحه 415
  • انتشارات پیدایش
  • شابک : 9786002964014


نظرات کاربران درباره کتاب باغ مخفی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب باغ مخفی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل