معرفی کتاب داستان های ما قبل تاریخ اثر آلبرتو موراویا
این کتاب، گزیده ای از 22 داستان کوتاه آلبرتو موراویا می باشد که فضایی سورئالیستی دارد و در قالب گفت و گوی حیوانات نوشته شده است. نوع این اثر تعلیمی است و هدفش چشاندن نصایح و اندرز به شالوده ی آدمی می باشد. می توان گفت هدف نویسنده از خلق چنین شخصیت هایی این بوده که خصلت انسان های بد کار و کثیف که ماسکی زیبا به صورت دارند را نشان بدهد. انسان هایی که خصلت های حیوانی خود را از چشم بقیه پنهان می کنند و به رذایل روی می آورند. در داستان هم شخصیتهای مثبت دیده می شود و هم منفی. قالب شخصیت های منفی به گونه ای است که مخاطب از آنان پند بگیرد و قدمی در جهت اصلاح رفتار خویش بردارد. کتاب "داستان های ماقبل تاریخ"، ارزش های انسانی را به چالش می کشد و با روایت هر داستان نکته ای از اخلاقیات را بیان می کند. آلبرتو موراویا نگاهی تیز بین و نکته سنج داشته و با ارزیابی دقیق هر حیوان توانسته شخصیتی مطابق آن خلق کند. او حقیقتا به تحلیل و بررسی روانکاوانه شخصیت های انسانی پرداخته، آن ها را در قالب حیوانات جمع آوری کرده و 22 داستان کوتاه را روایت کرده است. لازم به ذکر است که این کتاب سرشار از تصویر هایی است که مرتبط با موضوع داستان هستند و نمایانگر بخشی از آن می باشند. و آخرین نکته جالب کتاب که باعث محبوبیت آن شده است: نام و نام خانوداگی حیوانات، همه حیوانات در این داستان اسمشان چند تکه شده و صاحب فامیلی هستند که همه ی این ها از خلاقیت نویسنده سرچشمه می گیرد. اگر به کتاب های خیال انگیز و تخیلی با چاشنی سبک تعلیمی علاقه مند هستید، پیشنهاد می شود این کتاب را از دست ندهید.
بخشی از کتاب داستان های ما قبل تاریخ اثر موراویا
وقتی افکار در هوا یخ می زدند باید بدانید که یک میلیون سال پیش، هوا در قطب خیلی سرد تر از امروز بود. خیلی راحت، دمای هوا تا یک میلیارد درجه زیر صفر پایین می آمد. با چنین سرمایی همه چیز یخ می زد، حتی، باور نمی کنید ولی واقعا اینطور است، حتی افکار نیز یخ می زدند. مثلا همین که کسی فکر می کرد :« چه سرمای بی رحمی!» فوری بالای سرش ابرکی از بخار به وجود می آمد و داخل ابرک با حروف خیلی تیز و قطره ای شکل که منجمد شده بودند، می توانستیم بخوانیم : « چه سرمای بی رحمی !.» این موضوع افکار یخ زده که بنابرین دیده هم می شدند، این نتیجه ی منطقی را در بر داشتکه دیگر هیچ کس در قطب شجاعت فکر کردن به آنچه را که می خواست، نداشت. همه می ترسیدند دیگران افکارشان را بخوانند. به این ترتیب، در نهایت کار به جایی رسید که دیگر خرس ها، پنگوئن ها، فک ها، سگ ها و اسکیموها هیچ کدام به هیچ چیز فکر نمی کردند. خلاصه دنیای ابلهان شده بود؛ البته ابله بودنشان به خاطر این نبود که دیگر قادر به فکر کردن نبودند، بلکه از رو احتیاط و توداری ترجیح می دادند، فکر نکنند. یکی از آن قرن ها، (در آن زمان منظور از یک قرن یک روز بود) یک شیر دریایی روی کوهی یخی، بی حرکت و با چشمان نیم باز بی آنکه غیر از این کلمه «به» فکر دیگری در ذهنش باشد، ایستاده بود و از سرما لذت می برد. در همین حال، بالای سرش با حروف یخ پدیدار شد: «به». حالا با این «به» چه می خواست بگوید، دانستن آن ممکن نشد. در این لحظه، ناگهان مار ماهی ای شاد و شنگول و جست و خیز کنان ار آب بیرون آمد و فریاد زد: «آهای شیر دریایی، یه لحظه گوش کن.» شیر دریایی زیر لب گفت: «بگو مار ماهی.» «گوش کن، ببین تو آخرین سفرم چه اتفاقی برام افتاد. فقط تصور کن که من تو یه سرزمینی بودم که اسمش اس تواس؛ اونجا هوا گرم بود، اونم چه گرمی! فکرشو بکن تو اس توا فکرا یخ نمی زنن.» «نگو!» «باور کن. مثلا یکی به تو نگاه می کنه و فکر می کنه : شیر دریایی چه پشت گنده ای داره! و تو از این فکر بی خبری چون اون پایین، با اون گرمای وحشتناک فکرا یخ نمی زنن و به خاطر همین دیده نمی شن.» شیر دریایی با ناراحتی غرغر کرد: « کی میگه من پشت گنده ای دارم؟» «می خواستم برات مثال بزنم. گوش کن. چرا از قطب نمی ریم؟ اینجا نمی شه به هیچی فکر کرد، چون همه زود اونو میفهمن. چرا نمی ریم اس توا؟ اگه بدونی فکر کردن بدون ترس و با آزادی کامل چه لذتی داره! تو اس توا هر فکری که دلم می خواست، کردم.» « به چی فکر می کردی؟» «خیلی، به خیلی چیزا.» «مثلا؟» «ام، نمی دونم. مثلا فکر کردم آفتاب سبزه یا اینکه دو و دو می شه پنج.» «ولی آفتاب سبز نیست! دو و دو هم میشه چهار.» «خب معلومه، ولی این قشنگه که می تونی به هرچی که بخوای فکر کنی و کسی نفهمه.» خلاصه مار ماهی همه چیز گفت و همه کار کرد تا شیر دریایی راضی شد با او به اس توا برود. البته شاید به این زودی هم تصمیم به رفتن نمی گرفت اگر....
خرید کتاب داستان های ما قبل تاریخ اثر موراویا
کتاب داستان های ما قبل تاریخ اثر موراویا در سایت کتابانه قابل خریداری میباشد.
نظرات کاربران درباره کتاب داستان های ما قبل تاریخ اثر موراویا
دیدگاه کاربران