کتاب پزشک دهکده | اونوره دو بالزاک

درباره‌ی کتاب پزشک دهکده اونوره دو بالزاک

کتاب پزشک دهکده اثر اونوره دو بالزاک با ترجمه‌ی هژبر سنجرخانی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. کتاب "پزشک دهکده"، اثر "اونوره دو بالزاک"، نویسنده‌ی صاحب‌نام فرانسوی است که حکایتی جذاب را ارائه داده و مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌سازد.

"هژبر سنجرخانی"، مترجم کتاب، علاوه بر ارائه‌ی متن ترجمه شده‌ی رمان، مقاله‌ای تحت عنوان "فن‌آوری بومی و فلکلور روستایی"، با موضوع تحلیل و نقد شیوه‌ی نگارش و همچنین محتوای داستان پزشک دهکده، نوشته‌ی "امانوئل لوری لادوری"، مورخ برجسته‌ی اهل فرانسه، را نیز ضمیمه‌ی کتاب نموده و در نتیجه، مطالب ارزشمندی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

شخصیت اصلی داستان، "پیر ژزف ژنستاس"، افسر سالخورده ی سواره نظام، مردی بلند قامت و حدودا 50 ساله است که در طول عمر خود، تمامی مسئولیت ها و وظایفش را به بهترین نحو ممکن انجام داده و در میان اذهان اطرافیان و دوستان خویش، مردی شایسته و قابل احترام، به شمار می آید. وی در حسن آداب معاشرت و برقراری ارتباط با زیر دستان خویش نیز، زبان زد خاص و عام بوده و فردی محبوب می باشد. ماجرای این داستان، از جایی آغاز می گردد که ژنستاس، جهت گذران مرخصی ای هشت روزه، به سوی "گراند شارتروز" حرکت کرده و در میانه های راه، با ماجراهایی غیر قابل پیش بینی و خواندنی مواجه می شود.

بخشی از کتاب پزشک دهکده؛ انتشارات نیلوفر

در سال 1829 در یک بامداد زیبای بهار، مردی سالخورده تقریبا پنجاه ساله، سواره در جاده ای کوهستانی که به قصبه ای بزرگ منتهی می شود ره می سپرد، این قصبه در نزدیکی ی گراند – شارتروز واقع شده بود که حاکم نشین بخش پر جمعیتی بود محاط در دره ای طویل.

دره ای سیلابی، در بستری از سنگلاخ، اغلب خشک که اینک لبریز از برف های مذاب، میان دو کوهستان موازی، این دره ی تنگ را آبیاری می کند که از هر طرف مشرف است به قله های ساووآ و دوفینه گرچه مناظر دربرگیرنده ی میان دو سلسله ی کوه های مورین، محیطی مالوف دارد، ولی مرد غریبه از میان بخش، لغزندگی ی زمین، در میان سایه روشن ها، بیهوده هر طرف را جستجو می کرد کمی بعد دره ناگهان وسعت پیدا می کرد، فرشی ناهموار از این سرسبزی که ناشی از آبیاری دائم کوه هاست به قدری مطبوع، به قدری دل پذیر که در طی ی تمام فصول، آن را در خود حفظ می کند.

کمی بعدتر آسیای آبی اره کشی با ساختمانی ساده، و منظره ای دل گشا نمایان می گردد مواد اولیه اش از صنوبرهای بالا بلند پوست کنده و جریان آبش از سیلاب تامین می شود و جریان آن توسط لوله ای چوبین مربعی انجام می گیرد که از درزهای آن جویبارهای نازکی می تراود این جا و آن جا کلبه های کاهگلی در میان باغ های پر از درختان میوه، پوشیده از گل ها، افکاری را در انسان بیدار می کند که ملهم از فقری ست جانفرسا آن سوتر، خانه هایی با بام های سفالین سرخ، صاف و مدور، شبیه فلس ماهی که خبر از آسایشی می دهد که از کارهای مداوم نشات می گیرد.

خلاصه، بر بالای هر در، سبدی آویخته پر از پنیر که دارد خشک می گردد به چشم می خورد، همه جا چپرها، محوطه ها، مزین به تاک های چفت شده است، همان گونه که در ایتالیا نارون های کوتاه، شاخ و برگ شان نصیب حیوانات اهلی می شود بر اثر عجایب طبیعت، در برخی جاها، تپه ها چنان به هم نزدیک اند که دیگر هیچ چیز دیده نمی شود، نه کارگاهی، نه مزرعه ای و نه کلبه ای؛ تنها انشعابات سیلاب است که در آبشارها می غرد و درختان صنوبر فرشی از شاخ و برگ های سیاه بر دو دیوار بلند خارایی آن می گستراند و درختان بلند صد پایی ی آلش سر به آسمان می سایند.

درست، جای، جای خزه ها، رنگی عجیب به خود می گیرند، این شاخ و برگ های متنوع، این درختان، به شکل ردیفی از ستون های باشکوه در امتداد بالا و پایین جاده، با چپرهای جور به جور از قطلب ها، بداق ها، شمشادها، بوته های گل سرخ، منظره ای بدیع پدید می آورند بوی خوش این بوته ها با عطر وحشی طبیعت کوهستان، با بوی نافذ جوانه های عرعر بری، سپیدارها، صنوبرها و کاج های صمغ ده، قاطی می شوند ابرهای پراکنده از میان صخره ها می دوند، آن ها را می پوشانند و قله های خاکستری را نوبه به نوبه آشکار می سازند و اغلب ابرهای غلیظ بخارآلود به نرمی ی دانه های برف، پاره پاره می شوند...

• نویسنده: اونوره دو بالزاک
• مترجم: هژبر سنجرخانی
• انتشارات: نیلوفر