دربارهی کتاب فرصت دوباره اثر گلی ترقی
کتاب "فرصت دوباره"، مجموعهی 9 داستان کوتاه تحت عناوین "بانو خانم"، "انتخاب"، "دزد محترم"، "آن یکی"، "پوران خیکی و آرزوهای بزرگش"، "گذشته"، "شاپرک و آقای عدل طباطبایی"، "زندگی ساده" و "فرصت دوباره" را در بر میگیرند که محوریت همهی داستانها، سرگشتگی و ناامیدی و تنهایی در زندگی میباشد. بهطور کلی، نویسنده، با معرفی شخصیت هایی متفاوت و مجزا از یک دیگر که اغلب شان، زن هستند، حکایت هایی خواندنی و جذاب را در اختیار مخاطب قرار داده و او را مجذوب داستان های خویش می سازد.
به عنوان مثال در "بانو خانم"، راوی قصه دختری نوجوان است که دانش آموز تنبل و شیطون دبیرستانی به نام "زردشتی انوشیروان دادگر" می باشد. وی به نقل روایت هایی پرکشش از "بانو خانم"، ناظم مدرسه شان و شرایط حاکم بر محیط مدرسه پرداخته و خواننده را با خود همراه می سازد؛ بانو خانم، زنی تنها، مجرد، با قدی کوتاه و شکمی بزرگ است که در انجام مسئولیت ها و وظایف شغلی خویش، بسیار سخت گیر و بداخلاق بوده و تمامی دانش آموزان مدرسه ی مذکور از او وحشت دارند.
راوی در طی روایت های خویش، به وصف جزئیات و معرفی دوستان و آموزگاران خود پرداخته و از ماجراهای مهیج اخلاقی و انضباطی خود و اطرافیانش سخن می گوید؛ ماجراهایی از شیوه ی برخورد و رفتار بانوخانم با شاگردان نامنطم و بی ادب که همگی منجر به ایجاد اضطراب و وحشت در دانش آموزان می شود.
بخشی از کتاب فرصت دوباره؛ انتشارات نیلوفر
بانو خانم
دبیرستان زردشتی انوشیروان دادگر. ساعت هشت صبح است. صف بسته ایم – صفی نامنظم و درهم – و سرود دبیرستان را می خوانیم: انوشیروان خسرو دادگر ... باقی اش یادم نیست. بانو خانم ناظم دبیرستان است. دشمن ما کلاس هشتمی هاست. به نظر او ما یک مشت دختر بی حیای افسارگسیخته ایم و آدم بشو نیستیم. البته به استثنای سه چهار دانش آموز وار رفته ی نمونه، با روپوش اتو کشیده و دست های تمیز. گروه ننرهای با تربیت.
بانو خانم قدی کوتاه و شکمی بزرگ دارد. اما پاهایش لاغر است. موهایش را رنگ می کند یا حنا می گذارد – دور سرش قرمز است و باقی اش سیاه. فرق وسط دارد و موهایش را پشت سرش جمع می کند. مثل سگ از او می ترسیم. همه ی ما. از شاگردهای هفتم گرفته تا سال آخر. صدایش را که می شنویم رنگ از روی مان می پرد.
کسی جرئت نگاه کردن به صورت او را ندارد. با ترکه ی بلندی می ایستد جلوی در و آن را محکم به ساق پای آن هایی که جوراب ساق کوتاه پوشیده اند، می زند. بدجوری هم می زند، رحم ندارد. گهگاه می ایستد سر کوچه و به پسرهای دبیرستان های کالج یا فیروزبهرام، که راه شان از آن سمت است، چشم غره می رود. پسرهای جوان هم از او وحشت دارند. به سرعت راه شان را کج می کنند و از سمت دیگر خیابان شاهرضا می روند.
با وجود همه ی سختگیری ها و ترس از بانوخانم و ترکه اش، ما به هیچ وجه آدم بشو نیستیم. مگر می شود به آسانی مرتب و عاقل شد و به دسته ی ننرها پیوست؟
درس عربی داریم و معلم مان آل آغاست. سری طاس دارد و شیشه های عینکش به کلفتی ته استکان است. کت کهنه اش بویی دلگیر می دهد، بوی آدم های غمگین پیر.
پنجره های این کلاس رو به حیاط مدرسه باز می شود و در طبقه ی همکف است. مینا کلاس هشتم ب است، کلاس تنبل ها. از دیوار راست بالا می رود. مدام از کلاس دیکته یا ریاضیات فرار می کند. دیگران را هم به این کار شریف تشویق می کند.
کلاس آل آغا از ساعت یازده تا دوازده است – وقت گرسنگی و خواب و خمیازه های بلند دسته جمعی. مینا پشت پنجره ی کلاس مان ایستاده و به من اشاره می کند. ساندویچ کالباسی را هم با خودش آورده که می اندازد توی کلاس جلوی پای من. پشت آل آغا به شاگردهاست.
چیزهایی روی تخته سیاه می نویسد: دو خط آن یادم هست: در سقوط هوا با الف، و در سقوط هوی با ی. شاگردها رنگ می گیرند و همه با هم این دو بیت را می خوانند. گوش آل آغا سنگین است. نمی شنود. اما بوی کالباس و پیاز و خیارشور به دماغش می رسد. رویش را برمی گرداند و چشمش می افتد به من که دارم به ساندویچ گاز می زنم. هر دو به هم خیره می شویم، بهت زده، مثل دزد و صاحب خانه ای که نیمه شب به هم برخورده باشند. مینا هم چنان پشت پنجره است. چاره ای جز فرار ندارم...
خرید رمان فرصت دوباره گلی ترقی
کتاب فرصت دوباره اثر گلی ترقی از انتشارات نیلوفر، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
فهرست
بانو خانم
انتخاب
دزد محترم
آن یکی
پوران خیکی و آرزوهای بزرگش
گذشته
شاپرک و آقای عدل طباطبایی
زندگی ساده
فرصت دوباره
- نویسنده: گلی ترقی
- انتشارت: نیلوفر
نظرات کاربران درباره کتاب فرصت دوباره | گلی ترقی
دیدگاه کاربران