loader-img
loader-img-2
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب جایی به نام تاماساکو | جنیدی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب «جایی به نام تاماساکو» 

این مجموعه در سال 1390 به چاپ رسید که 7 داستان‌با عناوین « گوشواره‌هایی با نگین فیروزه»، «جای خوشِ قاب عکس‌ها روی دیوار»، « همه‌شان هستند، جومپا لاهیری، سام شپارد، رضا قاسمی و بقیه»، « مراقبت از خود دربرابر چیزهای آسیب‌رسان»، « چیزی از قلم نیفتاده؟»، « گربه‌های شهر من هر روز زیادتر می‌شوند» و « جایی به نام تاماساکو» می‌شود. داستان‌های این مجموعه فضای راحت و صمیمانه‌ای آمیخته به دنیایی زنانه دارند. شخصیت‌های اول داستان‌ها معمولا زن هستند، زنانی تنها غرقِ در دنیایِ مدرن امروزی که هریک به نوعی درگیر روابطی پیچیده و تمام‌شده‌اند.

روایت‌ها به قدری روان و راحت‌اند که حتی اگر به بیانِ روزمرگی‌های معمولیِ شخصیت‌ها هم بپردازد آن‌را حوصله‌سر بر نمی‌کند و  کششِ داستانیِ خود را از دست نمی‌دهد. فلامک جنیدی در سال 1351 در تهران به دنیا آمد. همۀ ما او را به عنوان بازیگر تلویزیونی موفقی می‌شناسیم که با انتشار این مجموعه داستان علاوه بر بازیگری، قدرت داستان‌پردازی خود را نیز به مخاطبانش ثابت کرد. سال‌های نوجوانی‌اش به پرداختن به هنرهای تجسمی، نقاشی و عکاسی گذشت و در سال 1372 در رشتۀ ادبیات نمایشی در دانشکدۀ هنر و معماری به تحصیل پرداخت.

 

برشی از متن کتاب «جایی به نام تاماساکو» 


یکِ بعدازظهر است ولی انگارنه‌انگار. خانه تاریک‌تر از همیشه در این ساعت روز است. با این‌که هنوز پانزده روزی مانده به مهر، هوا حالش خراب شده. دیروز نم بارانی هم زد. می‌نشینم روی کاناپه. کتاب‌هایی که خریده‌ام، در کیسه‌ای با آرم شهر کتاب، جلو رویم روی میز است. برای برداشتن‌شان عجله‌ نمی‌کنم. می‌خواهم مراسم را دقیق انجام بدهم. با همان دقت‌هایی که رضا به‌شان می‌گوید وسواس. این تنها وسواسم است که دوستش دارم این حال امروز از صبح همراهم بود. بیدار که شدم می‌دانستم روز من است. توی خواب خوش گذشته بود. زیرزمین خانه‌ی مادربزرگ پدری‌ام بودم.

هوای زیرزمین سرد و نمناک بود. نشسته بودم کف زمین. نقاشی‌یی را نصفه ول کرده بودم و با مدادتراش نوک مداد‌رنگی‌هایی که جلوم ریخته بود، تیز می‌کردم. از آن مدادتراش‌هایی بود که همیشه آرزویش را داشتم و هیچ‌وقت نداشتمش. از همان‌هایی که پیچ می‌شود به میز یا دستۀ صندلی. بزرگ و فلزی است و کمک می‌کند یادت نرود مداد از خودکار بیشتر مزه می‌دهد. توی خواب می‌دانستم مادربزرگم و آقاجان و بقیه همه زنده‌اند. صدایشان را می‌شنیدم که می‌خواستند ناهار بخورند. کسی صدایم کرد بروم بالا. تاریک بود. همیشه اتاقم از هال تاریک‌تر است. هوا که ابری باشد تاریکی بیشتر هم می‌شود. پایم را که روی سرامیک گذاشتم مورمورم شد. تنم داشت بیدار می‌شد. شیر دست‌شویی را باز کردم و رفتم توالت. این کار را که بکنم، تا از توالت برگردم آب شیر حسابی خنک شده. از آموزه‌های مادرم است. می‌گوید آب سرد پوست را سفت می‌کند.

خیلی نگران سفتی پوستم نیستم. بیشتر به عادت می‌ماند. تنها کاری که مشخصا برای آن می‌کنم همین ورزش نصفه‌نیمه است. ظهر که از باشگاه زدم بیرون، رفتم شهر کتاب. روزهایی که می‌خواهم به خودم حال بدهم می‌روم شهر کتاب نیاوران. از خانه‌ام دور است. شاید هم همین عزیزترش کرده. بلند می‌شوم. اگر کسی خانه‌ام باشد همیشه آب کتری را خالی می‌کنم و از نو پرش می کنم. برای خودم نو و کهنه‌ی آب مهم نیست. زیر کتری را روشن می‌کنم. لازم نیست سرم را ببرم نزدیک زیربغلم تا بوی عرق را حس کنم. همین که تکان می‌خورم کافی است. نمی‌روم حمام. شب خانه‌ی مهسا و روزبه مهمانم.

 


(مجموعه داستان) نویسنده: فلامک جنیدی ناشر: چشمه

 


مشخصات

  • نویسنده فلامک جنیدی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1393
  • تعداد صفحه 85
  • انتشارات چشمه
  • شابک : 9789643629908

درباره فلامک جنیدی نویسنده کتاب جایی به نام تاماساکو | جنیدی


نظرات کاربران درباره کتاب جایی به نام تاماساکو | جنیدی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جایی به نام تاماساکو | جنیدی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل