معرفی کتاب برگ های مرده اثر باربارا جیکوپس
کتاب "برگ های مرده"، رمانی روایت گر سرنوشت پدر نویسنده می باشد که با بیانی ساده و صادقانه، مخاطب را هم قدم حکایت ها و ماجراهای پیش روی داستان می کند. پدر "باربارا" مردی امریکایی تبار است و صاحب برادر و خواهری بزرگ تر از خود، با نام های که "گوستاو" و "ماری لوییس" می باشد که زندگی بسیار متفاوتی از او دارند. وی سرسختانه به مبارزه علیه قوانین نادرست دولت سرزمین خود برخاسته و با مقاومت و پایبندی بر اعتقادات و باورهای خویش، خواهان برقراری عدالت و آزادی در کشورش می باشد. از همین روی، به عنوان چهره ای خطرناک و مخرب، نزد دولت امریکا شناخته شده و تحت تعقیب و آزار قرار می گیرد؛ در نتیجه، این مرد به ناچار، همراه با خانواده اش به مکزیک مهاجرت نموده و زندگی جدید را آغاز می کنند؛ باربارا به واسطه ی بهره گیری از ذوق و توانایی خود و نقل گام به گام و مرحله به مرحله ی روایت های مذکور، از زبان خویش، ابتدا در قالب کودکی خردسال و سپس نوجوانی و جوانی آرمان گرا و صاحب اندیشه و متفکر، خواننده را با جزئیات زندگی خود و پدرش آشنا ساخته و رمانی خواندنی و جذاب را خلق می نماید.
بخشی از کتاب برگهای مرده | نیلوفر
بابا برادری داشت که اسمش گوستاو بود، البته فقط با یک «و» و از بابا بزرگ تر بود، وقتی ما بچه بودیم عمو گوستاو تو ساگیناو، تو ایالت میشیگان، با زنی مسن تر از خودش زندگی می کرد که خیلی مشروب می خورد و دختری داشت که او هم صاحب دو تا بچه بود که موهای بلند و صاف قهوه ای داشتند. خانه ی عمو گوستاو خیلی مدرن بود و اسباب و اثاثیه ی چوبی زایدی داشت و بوی خانه های مدرن امریکایی را می داد. خانه ای پر از وسایل برقی که سر در نمی آوردیم به چه دردی می خورند اما حیرت زده مان می کردند. عمو گوستاو تو یک کمپانی که شیشه ی جلوی اتومبیل می ساخت کار می کرد و این کمپانی مال خودش بود و اسمش «وایزرز اینکورپور یتد» بود و جاش تو خیابان واتر فال، شماره ی 2200، همان جا تو ساگیناو بود. عمو گوستاو یک ماشین لینکلن کنتیننتال آخریم مدل زیر پایش بود، از آن هایی که بیش تر به رنگ قرمز شرابی هستند و صندلی های شان روکش سیاه دارند و دگمه هایی برای پایین آوردن شیشه ها و بلند کردن صندلی ها و جلو کشیدن آن ها دارند. عمو گوستاو از تو ماشین، جلو در گاراژ خانه اش دگمه مخفی کوچکی را جلو ماشین فشار می اد و در چوبی باز می شد و بالا می رفت و توی سقف گاراژ لوله می شد. عمو گوستاو در جوانی از اسب افتاده بود و از آن موقع کمی می لنگید و خوب نمی شنید و یکی از چشم هایش را نیم بسته نگه می داشت و وقتی می خندید با لب های کج و کوله می خندید و صورتش به یک طرف کج می شد. وقتی جوان بود شروع کرده بود پزشکی بخواند، اما آن را نصفه کاره گذاشته بود. آن طور که برای ما تعریف می کردند در آن موقع نامزدی داشت که قرار بود با او ازدواج کند. نامزدش از خودش جوان تر، خوشگل و هم وطن بود و تمام خانواده از او خوش شان می آمد. اما هیچ کس نمی داند به چه دلیل عمو گوستاو این یکی، یعنی میلدرد را ترجیح داد که چاق بود و هیچ وقت موهایش را شانه نمی کرد. عمو گوستاو، میلدرد را به خانه مامان سلیمه که مادر او و مادر بابا و عمه ماری لوییس و مادربزرگ آن طرفی ما بود نمی برد. نقص دیگری همه تقریبا از اولین برخورد با میلدرد متوجهش شدند این بود که او پروتستان بود و نه تنها هیچ کلیسایی هم نمی رفت با هیچ کشیش اقرار نیوشی هم حرف نمی زد تا بلکه راهنمایی اش کند که چطور مشروب را کنار بگذارد یا چطور موهایش را شانه بزند و خودش را لاغر کند. اما دختر میلدرد عمو گوستاو را خیلی دوست داشت، درست مثل این که عمو گوستاو پدرش باشد، که البته نبود و همه می گفتند که عمو گوستاو عاقبت همه چیز را برای این دختر به ارث خواهد گذاشت و حرص می خوردند. عمو گوستاو با ما مهربان بود . ما خیلی دوستش داشتیم. همیشه به ما رادیو و خودنویس و هر چیزی که می خواستیم هدیه می داد ...
خرید کتاب برگهای مرده | نیلوفر
کتاب برگیهای مرده اثر باربارا جیکوپس و ترجمه نازنین میرصادقی در انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده و سایت کتابانه قابل خریداری میباشد.
نظرات کاربران درباره کتاب برگ های مرده | جیکوپس
دیدگاه کاربران