معرفی کتاب مجموعه ی رامونا 8 جلدی
رامونا کوییم بی، دختری لج باز و به قولی آتش پاره است که موهایی کوتاه و قهوه ای رنگ دارد. او همیشه دوست دارد کار هایی را انجام دهد که خودش می خواهد و همیشه حرف، حرف خودش باشد. رامونا به خاطرِ همین اخلاقِ خاصش نمی تواند با همه دوست بماند و خیلی سریع دوستی صمیم پیدا کند.
برای همین تنها یک دوست دارد که نامش ” هوی ” است؛ و کل داستان های این مجموعه به نام های رامونا و خواهرش، رامونای آتش پاره، رامونای شجاع شجاع، رامونا و مادرش، رامونا و پدرش، رامونای هشت ساله، رامونا همیشه راموناست، دنیای رامونا اتفاقاتی را بیان می کند که مسبب اصلیشان راموناست. در واقع کودکان با خواندن این مجموعه که به صورت 8 جلدی در یک پک ارائه شده است؛ با رامونا همراه شده و لحظاتی را به سرگرمی می گذرانند و البته گاهی می آموزند چه رفتاری درست و چه رفتاری نادرست است.
فهرست کتاب مجموعه ی رامونا 8 جلدی
جلد 1: رامونا و خواهرش جلد 2: رامونای آتش پاره جلد 3: رامونای شجاع شجاع جلد 4: رامونا و مادرش جلد 5: رامونا و پدرش جلد 6: رامونای هشت ساله جلد 7: رامونا همیشه راموناست جلد 8: دنیای رامونا
برشی از متن کتاب مجموعه ی رامونا 8 جلدی
بخشی از کتاب رامونای آتش پاره رامونا به پریدن و خواندن ادامه داد: امروز، روزِ بزرگی ست... روزِ خیلی بزرگی ست... او به خاطر این که به جایِ لباس بازی، لباسِ بیرون پوشیده بود. خیال می کرد که دیگر بزرگ شده است و احساس می کرد که آن روز، روزی بزرگ و شاید هم بزرگ ترین روزِ زندگی اش است! از آن به بعد، دیگر مجبور نبود روی سه چرخه اش بنشیند و مدرسه رفتنِ بئاتریس، هنری هوگینز و بقیه ی بچه های همسایه را تماشا کند.
امروز، خودش به مدرسه می رفت! می رفت تا خواندن و نوشتن یاد بگیرد و معلوم شود دست کمی از بئاتریس ندارد! رامونا از پریدن و آواز خواندن دست برداشت و به مادرش اصرار کرد: زود باش مامان! مدرسه ام دیر می شود. خانم کوییم بی گفت: رامونا دله م نکن. هنوز کلی وقت داریم... رامونا که اصلا چنین قصدی نداشت، اعتراض کرد: من ذلّه نمی کنم! او یک بزرگسال کُند کار و کم جنب جوش نبود، بلکه دخترکی بود که حوصله ی صبر کردن نداشت. زندگی آن قدر برایش جالب توجه بود که دلش می خواست زودتر ببیند، که بعد چه پیش می آید.
به هر حال، همان موقع، مری جین از راه رسید و پرید: خانم کوییم بی، چه طور است من و بئاتریس، رامونا را به کودکستان ببریم؟رامونا فورا گفت: نه خیر هم! مری جین از آن دخترهایی بود که همیشه می خواست مادرانه رفتار کند و همیشه هم دوست داشت رامونا یک نی نی کوچولو باشد. اما هیچ کس نمی توانست رامونا را، در حالی که در روز اول مدرسه اش مثل یک نی نی کوچولو رفتار می کند، گیر بیندازد! خانم کوییم بی پرسید: چه اشکالی دارد؟ می توانی درست، عین یک دختر خانم، همراه بئاتریس و مری جین به مدرسه بروی. نخیر، نمی توانم! رامونا حتی یک لحظه هم گول نخورد.
می دانست که مری جین، باز هم مانند همیشه که احساس مادرانه میکند، طوری با لحن کودکانه با او حرف می زند، دستش را می گیرد و از خیابان می گذراند که همه گمان می کنند او واقعا یک نی نی کوچولست! بئاتریس با چرب زبانی گفت: رامونا! خواهش می کنم. آخر خیلی کیف دارد تو را ببریم به کودکستان و به معلمت معرفی کنیم. رامونا پایش را به زمین کوبید و گفت: نخیر! شاید این کار، برای بئاتریس و مری جین کیف داشت، اما برای او، اصلا رامونا می خواست یک بزرگسال واقعی او را به مدرسه ببرد پس، اگر لازم می شد، یک جیغ و داد حسابی راه می انداخت.
چون معمولا با این رفتار، حرفش را پیش می برد! به نظررامونا وقتی دختری کوچک ترین عضو خانواده، و هم چنین کوچک ترین فرد در مجتمع ساختمانی شان باشد، بیش تر وقت ها ناچار می شود، برای به کرسی نشاندنِ حرفش، سر و صدا راه بیندازد. خانم کوییم بی گفت: خیلی خُب، رامونا. این قدر هوار نکش! اگر نمی خواهی، مجبور نیستی با آنها بروی. خودم تو را می برم...
(کتاب های فندق) نویسنده: بورلی کلی یری مترجم: پروین علی پور انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره مجموعه کتاب های رامونا
دیدگاه کاربران