دربارهی کتاب سال های سگ
کتاب "سال های سگ" رمانی خواندنی و جذاب می باشد که در سه بخش، داستان هایی را در بحبوحه های دوران قبل از حکومت نازی ها، دوره ی حکمرانی نازی ها و روی کار آمدن هیتلر و سپس، پایان کار این دولت را برای مخاطب روایت می کند. در طول تمامی این بخش های داستان، سگ هایی معرفی می شوند که در واقع، قهرمان های اصلی هستند. به طور کلی، هر یک از این سه فصل که تحت عناوین "شیفت های صبح"، "نامه های عاشقانه" و "ماترنانه ها" می باشند، راویانی متفاوت از دیگری دارند که به شرح حکایت مورد نظر می پردازند. در بخش شیفت صبح، "براکسل"، مردی سخت کوش و رئیس یکی از معادن کشور آلمان، راوی قصه ی پیش رو است. وی از شیوه و شرایط زندگی مردم این سرزمین سخن گفته و عذاب و درد و رنج های متحمل شده بر آن ها را شرح می دهد. براکسل، به دو دوست صمیمی و قدیمی به نام های "ادوارد مازل" و "والتر ماترن"، اشاره کرده و سرنوشت آن ها را روایت می کند. در ادامه، خواننده با دو راوی دیگر رو به رو شده و ادامه ی داستان زندگی این دو مرد و نقش سگ هایی که در داستان وجود دارند را از زبان آن ها می خواند.
برشی از متن کتاب
نخستین شیفت صبح تو بگو! نه شما بگویی! یا تو می گویی؟ شاید باید هنرپیشه شروع کند؟ یا مترسک ها باید همه با هم قر و قاطی بگویند؟ یا می خواهیم صبر کنیم تا قمر در برج دلو آید؟ خواهش می کنم شما شروع کنید. هر چه باشد سگ شما بود اما پیش از سگ من سگ شما و سگ پس انداخته ی سگ بود. یکی از ما باید شروع کند. تو یا او، شما یا من ... چندین و چند غروب پیش از این، خیلی پیش از آن که ما به وجود آییم وایکسل هر روز و هر روز جریان داشت و بی بازتاب تصویرمان همیشه و همواهر به دریا می ریخت. آن که فعلا قلم می زند نام براکسل را یدک می کشد و رییس معدنی است که با وجودی که پتاسیم و سنگ آهن و زغال سنگ از آن استخراج نمی شود، در سالن های مختلفش و راهروهایش و در بخش حسابداری و بسته بندی اش در هر شیفت کاری یک صد و سی و چهار کارگر و کارمند کار می کنند. در روزگار قدیم وایکسل جریانی خطرناک و بی نظم داشت. تا آن که هزار کاگر روزمزد بهخدمت گرفته شدند و در سال هزار و هشتصد و نود و پنج از اینالاگه به سمت شمال از میان دو روستای باریک و دراز شیون هورست و نیکلزوالده ترعه ای حفر کردند. ترعه ی جدید به وایکسل مسیری مستقیم و خط کشی شده داد و از خطر جاری شدن سیلاب کاست. راقم فعلی اغلب براکزل را مانند کاستروپ راکسل و گاهی مانند هکزل رقم می زند. براکسل اگر حوصله داشته باشد نامش را مانند وایکسل می نویسد. برایش بازی با حروف و املای ملانقطی داشتن با هم تضاد ندارد. زه کشی وایکسل از افق تا افق کشیده شده و وظیفه داشت با نظارت کمیسیون تنظیم سلاب ها در مارین وردر جلوی جاری شدن سیلاب های بهاری به ویژه سیلاب روز دامینیک مقدس را بگیرد. وامصیبتا اگر موش داخل زه کشی بود. آن که فعلا قلم می زند و رییس معدن است و نامش را به شکل های مختلف می نویسد، با هفتاد و سه ته سیگار که از دو روز سیگار دود کردن عایدش شده، روی میز تحریر نظافت شده اش، جریان وایکسل را پیش و بعد از زه کشی، به تصویر کشیده. رودخانه و سه مصب اش را با ریزه ی توتون و خاکستر سیگار و زه کشی و سدها را با چوب کبریت های سوخته نشان داده است. چندین و چند غروب آفتاب پیش از این عضو عالی مقام کمیسیون تنظیم سیلاب ها از ناحیه ی کولم به این جا آمده. در کوکوتس کو در سال پنجاه و پنج در بلندی های گورستان منونیت ها دیوار زه کشی شکسته بود و تا هفته ها پس از آن تابوت از شاخه های درختان آویزان بود، اما او که همیشه یک بطری عرق در جیب گشاد شلوار پیاده روی اش داشت، پیاده و یا سوار بر اسب و یا با قایق آمد. نامش ویلهلم ارنتال بود و کتاب «نامه های آبگیر بی دغدغه» را به سبکی کهن اما به طنز نوشته و کمی پس از انتشارش...
نظرات کاربران درباره کتاب سال های سگ | گونتر گراس
دیدگاه کاربران