loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب چرا باید کلاه ایمنی سرم بگذارم؟ (توصیه های سلستن)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب چرا باید کلاه ایمنی سرم بگذارم؟ از مجموعه‌ی توصیه های سِلستِن نوشته‌ی کارولین ترسکا و ترجمه‌ی بیتا ترابی توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

آن روز قرار بود لوکا همراه هم کلاسی هایش برای پیک نیک با دوچرخه به جنگل بروند. مادر تمام وسایل لازم برای گردش آن روز و مقداری خوراکی خوشمزه توی سبد گذاشته بود تا لوکا با خود ببرد. ماکسیم دایی لوکا، توی این پیک نیک مسئول بچه ها بود. او بلد بود چگونه با بچه ها رفتار کند تا به حرفش گوش کنند و کسی بی احتیاطی نکند. ماکسیم قبل از راه افتادن به بچه ها یاد آوری کرد که کلاه ایمنی روی سرشان بگذارند. اما لوکا دوست نداشت این کار را بکند؛ او فکر می کرد که با کلاه زشت شده و شبیه قارچ می شود! مادر به او تذکر داد که فقط در صورت گذاشتن کلاه ایمنی روی سرش، می تواند از خانه بیرون برود! لوکا وقتی دید که همه‌ی بچه ها کلاه ایمنی شان را سر کرده اند، کلاهش را روی سرش گذاشت و با بقیه به راه افتاد. توی راه لوکا مدام دلش می خواست کلاه را از سرش بردارد، آخر او می خواست توجه هم کلاسی اش اِما را جلب کند و فکر می کرد با کلاه خیلی زشت و مسخره به نظر می رسد! حتی از سلستن هم کمک خواست تا او را از شر کلاه خلاص کند اما...

مجموعه‌ی توصیه های سلستن، در پنج جلد با عناوین چرا باید کلاه ایمنی سرم بگذارم،  بازی خطرناک ممنوع است، چرا باید به دیگران کمک کنیم، چرا نباید در را به روی هر کسی باز کنیم و آیا واقعا به خوابیدن نیاز دارم؟ برای کودکان دبستانی به چاپ رسیده است و برخی از مهارت های خود مراقبتی و ایمنی را به آن ها آموزش می دهد. شخصیت اصلی داستان ها پسری به نام "لوکا"ست که بعضی وقت ها در انجام کارهایش مرتکب اشتباه می شود؛ او یک دوست خیالی به نام سِلستِن دارد که در این مواقع ظاهر شده توصیه های مفیدی در اختیارش می گذارد و او را در انجام کار درست کمک و راهنمایی می کند.

 


برشی از متن کتاب


ماکسیم دایی لوکاست. توی این پیک نیک، او مسئول همه‌ی بچه هاست. او خوب بلد است که چه کار کند تا همه به حرفش گوش بدهند و کسی با کسی دعوا نکند. -افراد! حرکت! -لوکا! لطفا قبل از آن که بروی بیرون، کلاه ایمنی ات را سرت بگذار. لوکا که نمی خواهد حرف مامانش را گوش کند، می گوید: "نه! اگر کلاه سرم کنم، مثل قارچ می شوم!" مامان اصلا از این حرف لوکا خنده اش نمی گیرد. -فقط اگر کلاه را سرت بگذاری، می توانی بروی بیرون! لوکا به بقیه‌ی بچه ها نگاه می کند. همه شان کلاه های ایمنی شان را سر کرده اند. لوکا هم با ناراحتی کلاه خودش را سرش می گذارد. ماکسیم می گوید: "بچه ها! یواش پدال بزنید. پشت سر هم حرکت کنید و حواستان به ماشین ها هم باشد." لوکا فوری سوار دوچرخه اش می شود و رکاب می زند و تا کنار دوچرخه‌ی اما می رود. لوکا خیلی هیجان زده و خوشحال است و سعی می کند خوشحالی اش را نشان بدهد. -من از همه جلوترم! لوکا از اِما خوشش می آید. خیال دارد برود و این موضوع را به اِما بگوید. رنگ موهای اِما روشن است. صودتش با آن موها مثل خورشید است! او از خنده.ی اِما که مثل جریان یک رودخانه‌ی قشنگ است، خوشش می آید. ولی اِما فکر می کند لوکا یک خالی بند کوچولوست. لوکا می گوید: "زودباش اِما! اگر می توانی از من جلو بزن!" اِما می گوید: "آب نبات نمی خواهی؟" لوکا خیلی شکموست و به خوراکی نه نمی گوید! دلش می خواهد بگوید که چقدر خوشحال است، اما جرئت نمی کند، چون خجالتی است. به یاد کلاه ایمنی اش می افتد... و فکر می کند چقدر زشت و بد قیافه اش کرده است. از سلستن می خواهد کمکش کند تا ان کلاه خجالت اور را بردارد...      

  • نویسنده: کارولین ترسکا
  • مترجم: بیتا ترابی
  • انتشارات: شهر قلم

درباره کارولین ترسکا نویسنده کتاب کتاب چرا باید کلاه ایمنی سرم بگذارم؟ (توصیه های سلستن)


نظرات کاربران درباره کتاب چرا باید کلاه ایمنی سرم بگذارم؟ (توصیه های سلستن)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب چرا باید کلاه ایمنی سرم بگذارم؟ (توصیه های سلستن)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل