کتاب الفی و دزدان دریایی - شهر قلم

کتاب الفی و دزدان دریایی از مجموعه‌ی ماجراهای الفی نوشته‌ی کَریل هارت با ترجمه‌ی مریم رزاقی و تصویر گری اِد ایوز توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.

یک روز بعد از ظهر الفی و مادرش لوازم شنای خود را برداشتند و به استخر رفتند. الفی خیلی خوشحال بود چون شنا کردن را دوست داشت. وقتی به استخر رسیدند، فورا لباس شنایش را پوشید، شلپی شیرجه زد توی آب! و به سمت پایین استخر شنا کرد. هرچه قدر پایین تر می رفت، آب استخر سردتر و تاریک تر می شد، و همینطور ترسناک تر! کم کم الفی آب را تاریک، گل آلود و پر از خزه های دریایی تصور می کرد! او دوباره وارد دنیایی خیالی خودش شد، الفی غرق در رویا بود که ناگهان کوسه ای از اعماق آب بیرون آمد و او را قورت داد! الفی توی گلوی کوسه سُر خورد و وقتی به شکمش رسید، توی بغل یک دزد دریایی فرود آمد! شکم کوسه پر بود از دزدان دریایی! الفی متوجه شد که آن کوسه، در واقع زیر دریایی دزدهاست و دارند با آن به دنبال گنج می روند. ناخدا نقشه‌ی گنج را به دست الفی داد تا آن را برایش بخواند که یک دفعه یک هیولای بد ترکیب با دندان های خیلی بزرگ و چشم های ورقلمبیده پشت پنجره‌ی زیر دریایی پیدایش شد و الفی را ترساند. ناخدا با خنده گفت که این موجود دریایی بد ترکیب، دوستشان میبل است و برای راهنمایی آن ها به طرف مکان گنج آمده است. آن ها به دنبال میبل به راه می افتند تا گنج ارزشمندشان را پیدا کنند..
مجموعه‌ی ماجراهای الفی با قالب داستان کوتاه در جلد های مختلف برای گروه سنی سه تا نه سال به چاپ رسیده است. داستان های این مجموعه مضمونی تخیلی دارند و در مورد پسر بچه‌ی با نمکی به نام اَلفی هستند. الفی قوه‌ی تخیلی بسیار قوی دارد و دوستان خیالی زیادی برای خود دست و پا کرده است. او به خواندن کتاب علاقه‌ی زیادی دارد و شخصیت های کتاب ها همیشه در زندگی اش حضور داشته و کمک زیادی به او می کنند. تصاویر خوش رنگ و لعاب و زنده‌ی کتاب، همچون تصاویر انیمیشنی موجب جذب کودکان به این مجموعه می شوند.

برشی از متن کتاب

بالاخره رسیدیم خانه! کیف مدرسه ام را روی زمین ول می کنم و تِلِپی روی کاناپه می افتم. چه روز پر کاری داشتم! تازه شروع به خواندن کتاب تازه می کنم که... الفی! مامان است. می گوید:"وقت رفتن به استخر است." شنا کنیم؟ آخ جون! بیرون دارد شر شر باران می بارد. اَه! من و مامان چکمه های مان را می پوشیم و با زحمت زیر باران راه می رویم. به استخرکه می رسیم. توی آب جست می زنم. شلپ! پایین و پایین و پایین تر می روم. هر چه بیشتر پایین می روم. آب تاریک تر و سردتر و ترسناک تر می شود. توی آب های تاریک گل آلود خزه های دریایی صورتم را لیس می زنند. اوووووووه! این دیگر چیست که دارد به طرفم می آید؟ کوسه است! ای داد بیداد! برای نجات جانم شنا می کنم. اما کوسه دهن و وحشتناکش را باز می کند و مرا درسته قورت می دهد. وااااای! توی گلوی کوسه سر می خورم و پایین می روم... و توی بغل یک دزد دریایی گنده‌ی پشمالو فرود می آیم. دزدان دریایی؟! خیلی معرکه است! دزد دریایی با صدای کلفتی می گوید: "من ناخدا کاتل فیش هستم. کاش زیر دریایی کوسه ای من نترسانده باشدت. داریم دنبال گنج می رویم!" گنج؟ چه عالی! نقشه را به دستم می دهد و ویژ!   یک راست توی جنگلی از خزه های دریایی شیرجه می زنیم. اوه! یک دفعه... غررررررر! یک هیولای بد ترکیب پشت پنجره پیدا می شود! هیولا دندان های خیلی گنده و دو تا چشم ور قلمبیده ی بزرگ دارد و یک چراغ روشن از کله اش آویزان است. با تته پته می پرسم: "وای ...این دیگر چیه؟" ناخدا می خندد و می گوید:"این مِیبِل است. آمده راه را نشان مان بدهد."با کمک میبل راه مان را از میان خزه های دریایی پیدا می کنیم و وسط یک دسته تخته سنگ غول پیکر بیرون می آییم...    

(کتاب های زعفرانی) نویسنده: کریل هارت مترجم: مریم رزاقی تصویرگر: اد ایوز انتشارات: زعفران