کتاب سیگارهای فرعون از مجموعه ی ماجراهای تن تن خبرنگار جوان، به قلم و تصویرگری هرژه و ترجمه ی گروه نشر رایحه اندیشه، از سوی انتشارات رایحه اندیشه به چاپ رسیده است.
تن تن همراه سگش برفی، برای گذراندن تعطیلات با کشتی راهی سرزمین مصر شده بودند. آن ها روی عرشهی کشتی مشغول تماشای دریا بودند که ناگهان مردی فریاد زنان از آن ها خواست تکه کاغذی را که باد داشت با خود می برد، بگیرند. تن تن هر چه تلاش کرد نتوانست آن را بگیرد و تکه کاغذ توی دریا افتاد. این اتفاق بهانهی آشنایی تن تن با آن مرد که خود را سوفوکلِس سارکو فاکس معرفی کرد، شد. سوفوکلس، نقشهی رسیدن به مقبرهی یکی از فراعنهی مصر را پیدا کرده بود. به گفتهی او، تمام کاوشگرانی که تا آن زمان به دنبال یافتن مقبرهی آن فرعون بودند، ناپدید شده و اثری از آن ها در دست نبود! تن تن به پیشنهاد دوست جدیدش تصمیم گرفت که او را در این کاوش همراهی کند. اما دست های پنهانی از این ماجرا با خبر شده و با درست کردن پاپوش برای تن تن، او را دستگیر و در کشتی زندانی کردند. این موضوع تن تن را به فکر واداشت و با خود گفت حتما راز مهمی پشت پردهوجود دارد که کسانی تصمیم دارند آنها را نابود کنند تا به این مقبره نرسند! او با نقشهی زیرکانه ای همراه برفی از کشتی فرار کرد تا شاید از این راه پی به ماجرا ببرد.
مجموعهی ماجراهای تن تن خبر نگار جوان، در چندین جلد مصور با داستان های مختلف به چاپ رسیده است. تن تن شخصیت خیالی و اصلی داستان های تصویری این مجموعه است. او خبرنگاری زیرک، مکار و جوان بلژیکی است که مهارت زیادی در مبارزه و خلبانی دارد و مدام در یک سری ماجراهای جذاب و خطرناک قرار می گیرد. وی قهرمان اصلی مجموعه است و از این رو اغلب موضوعی اتفاقی، که اکثرا مربوط به کار خبرنگاری وی می شود، او را در سیر اتفاقاتی عجیب، توطئه های پی در پی و کشف حقایق بزرگی قرار می دهد.
برشی از متن کتاب
ایست! ... ایست! ... کمک! ... کی؟ ... چی؟ ... کجا؟ ... اوناهاش! ... باد داره می بردش! ... پاپیروسِ ارزشمند من! یکی کمک کنه! ... کمک! ... از دست رفت! ... الان خودم برات می گیرمش! هورا! یه کاری گیرمون اومد! آتیش! پلیس! قتل عمد! سرقت! ... ایست! ایست! بگیریدش! کجا با این عجله آقا پسر! راه فرار نداری! چی فکر کردی؟! ای وای! ... ایست! ایست! وای، داره می افته توی آب! دیگه دیر شد! چه حیف! حالا ببین چکار کردی. اون کاغذ خیلی مهم بود. این مرد بیچاره را نگاه کن... هی واقعا عجیبه. کجا غیبش زد؟ تا یک لحظه قبل همونجا بود. یعنی چه اتفاقی براش افتاده؟ معذرت می خوام، ولی میشه بگید چکار دارید می کنید؟ خودت که می بینی: دارم پارو می زنم! ولی چه فایده ای داره؟ شما که توی آب نیستید. درسته. تو چقدر با هوشی. آقا پسر! خودمم نمی دونم چرا بیخودی پارو می زدم ... فکر می کنم می خواستید پاپیروس خودتون رو از آب بگیرید. باد انداختش توی دریا. پاپیروس من؟ ... دست نوشتهی گرانبهای من؟ ... افتاد توی آب؟ چرند نگو! بفرما اینجاست. ولی ... خودم دیدم که اون کاغذ به دریا افتاد!
- نویسنده و تصویرگر: هرژه
- انتشارات: رایحه اندیشه
نظرات کاربران درباره کتاب سیگارهای فرعون (ماجراهای تن تن خبرنگار جوان 4)
دیدگاه کاربران