محصولات مرتبط
کتاب حالا چیکار کنیم کانگوروی آبی؟ به قلم و تصویرگری اما چیچستر کلارک و ترجمهی مریم رزاقی توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.
یک روز حوصلهی لی لی سر رفته بود، برای همین از کانگوروی آبی پرسید حالا چی کار کنیم کانگوروی آبی؟ ولی کانگوروی آبی هیچ جوابی نداد! بعد لی لی تصمیم گرفت پیش خاله فلورانس برود تا ببیند او چه کار می کند. خاله داشت نقاشی می کشید، لی لی از او خواست که برایش یک دایناسور بکشد؛ ولی خاله سرش خیلی شلوغ بود و گفت بعدا این کار را می کند برای همین لی لی با خودش فکر کرد به تنهایی نقاشی بکشد. او چند مداد رنگی از خاله اش قرض گرفت و به کمک آن ها پنج تا دایناسور کشید و خسته شد. دوباره حوصله اش سر رفت و با خود فکر کرد بهتر است پیش خاله جمیما برود تا ببیند او مشغول چه کاری است. خاله در آشپزخانه مشغول پختن کیک بود و اصلا وقت نداشت. برای همین وقتی لی لی از او خواست که عروسک هایش را به گردش ببرد خاله گفت نمی تواند! لی لی فکر کرد باید خودش به تنهایی این کار را انجام دهد؛ پس عروسک ها را توی چرخ دستی اش گذاشت و به حیاط برد. بعد مشغول بازی با آن ها شد و...
مجموعهی لی لی و کانگوروی آبی در چندین جلد مختلف برای گروه سنی "الف" و "ب" به چاپ رسیده است. شخصیت اصلی داستان های مجموعه دختر کوچولویی به نام لی لی است که یک کانگوروی عروسکی آبی رنگ دارد. لی لی و کانگوروی آبی خیلی همدیگر را دوست دارند. آن ها حتی یک لحظه هم نمی توانند دوری یکدیگر را تحمل کنند. لی لی و کانگوروی آبی دو دوست جون جونی و جدا نشدنی هستند که با هم قصه های زیبا و دوست داشتنی می آفرینند و چیز های زیادی به بچه ها می آموزند.
برشی از متن کتاب
لی لی گفت: "خیلی خب. باید سعی کنم خودم به تنهایی دایناسور بکشم." لی لی خودش به تنهایی پنج دایناسور کشید... ... و کانگوروی آبی با خودش گفت: "لی لی چه دختر باهوش و زرنگی است!" لی لی گفت: "نقاشی، دیگر بس است. حالا چی کار کنیم، کانگوروی آبی؟" ولی کانگوروی آبی نمی دانست چه جوابی بدهد، برای همین ساکت ماند و حرفی نزد. لی لی سراغ خاله جمیما رفت تا ببیند او چی کار می کند. از او پرسید: "می شود کمکم کنید عروسک هایم را ببرم گردش؟" خاله جمیما گفت: "من الان کار دارم." لی لی گفت: "خیلی خب، پس من باید خودم به تنهایی این کار را بکنم." لی لی خودش به تنهایی همهی حیوان های عروسکی اش را کنار هم چید و برایشان چای ریخت... ... و کانگوروی آبی با خودش فکر کرد: "لی لی چقدر خوب این کار ها را انجام می دهد!" وقتی عصرانه خوردن عروسک ها تمام شد و همگی حسابی سیر شدند، لی لی پرسید: "حالا چی کار کنیم کانگوروی آبی؟" ولی کانگوروی آبی نمی دانست چه جوابی بدهد، برای همین ساکت ماند و حرفی نزد. لی لی سراغ مامانش رفت تا ببیند او چی کار می کند. مامان لی لی داشت به عمو جرج کمک می کرد تا ماشین را بشوید. لی لی از مامانش پرسید: "می شود این کتاب را برایم بخوانید؟" مامانش جواب داد: "الان نه، ولی شک ندارم که تو خودت به تنهایی می توانی این کتاب را بخوانی." با این حال لی لی شک داشت بتواند خودش به تنهایی کتابش را بخواند. اما شروع به خواندن کرد و خیلی زود متوجه شد که می تواند این کار را بکند. کانگوروی آبی هم با خودش فکر کرد: "خودش به تنهایی همهی کتاب را خواند!" کانگوروی آبی هم خیلی دوست داشت کسی برایش کتاب بخواند. یک دفعه، لی لی متوجه شد که...
(کتاب های زعفرانی) نویسنده: اما چیچستر کلارک مترجم: مریم رزاقی انتشارات: زعفران
نظرات کاربران درباره کتاب حالا چی کار کنیم کانگوروی آبی؟ - زعفران
دیدگاه کاربران