loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب قلعه ی جادوگران چهل گیس (قصه های روز)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب قلعه ی جادوگران چهل گیس از مجموعه قصه های روز به قلم گروهی از نویسندگان با تصویرگری نجوا عرفانی از سوی انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

کتاب فوق شامل 30 قصه است که همه ی آن ها شخصیت هایی مشترک دارند. به منظور فهم بیشتر خواننده، ابتدای کتاب شخصیت ها به صورت کامل معرفی می شوند. داستان کلی از این قرار است که: آقای "چنگیس چهل گیس" به همراه اعضای خانواده اش، آشپز مخصوصشان، مستخدم و یک آرایشگر خانوادگی، همگی داخل یک کدو تنبل زندگی می کنند. هر کدام از آن ها یک قدرتی جادویی دارند. مثلا مادر خانواده "گیسو چهل گیس"، با آهنگ های آرام بخشی که می نوازد هر شنونده ای را جادو می کند، دختر کوچک خانواده "شب گیس"، جادوگر زیبایی است یا خانم "باگودی" آرایشگر مخصوص خانواده با وردی مخصوص رنگ موها را در یک چشم به هم زدن تغییر می دهد.  تا این که در یک شب پاییزی، بادی شدید کدو را از بوته جدا کرده و به نزدیکی قلعه ای می برد. چنگیس پدر خانواده از کدو بیرون آمده و همراه خانواده اش وارد قلعه ای که متعلق به یک جغد به نام "پیاله" است می شوند و تصمیم می گیرند تا برای مدتی آن جا بمانند. هر یک از قصه های کتاب یکی از ماجراهای این خانواده ی عجیب را روایت می کند. به عنوان مثال در قصه ی روز دوم می خوانیم که؛ خانم باگودی طبق معمول اول هر ماه برای رنگ کردن یا مرتب کردن موهای خانم گیسو چهل گیس و دخترانش پیش آن ها می رفت. این بار هم مثل همیشه کاسه ای از رنگ های اسرار آمیزش درست کرد تا روی سر گیسو چهل گیس بگذارد اما در حالی که وردش را می خواند چند باری عطسه کرد.  غافل از این که همان چند تا عطسه چه تاثیری روی موهای گیسو خانم خواهد گذاشت، رنگ را روی سر گیسو چهل گیس مالید و ...

مجموعه ی قصه های روز شامل 12 جلد کتاب می باشد که هر جلد حاوی 30 قصه است. این مجموعه برای گروه سنی ج تالیف شده است. بچه ها می توانند هر روز یکی از داستان های پر هیجان را خوانده و علاوه بر فراهم آوردن اوقاتی خوش، تجربه ای تازه کسب کنند.

 


فهرست


روز اول: کدوی خیکی خندان خشن روز دوم: مامان گیسوی رنگین کمانی روز سوم: تربچه و پیازچه و خیارچه روز چهارم: آستین های پفی، نخ های طلایی و دامن های پوست پیازی دور پنجم: کله ی جاوهای وحشی و لیوان های چای داغ روز ششم: فرنگیس در تالار آینه ها روز هفتم: سوال های بی پایان چارپایان خارپایان قلابی روز هشتم: هاچین و واچین موهاتو بچین روز نهم: مسیو ساطوریان و عنکبوت سرآشپز روز دهم: شاهزاده افسون و سرگین غلتان های خوشمزه روز یازدهم: مامانی هزار گیس و چمدان قلنبه روز دوازدهم: رام کردن جاروی سرکش روز سیزدهم: لقمه ی خام بابا چنگیس روز چهاردهم: کلک خمیری فرنگیس روز پانزدهم: انتقام گروه مخفی سه گیس روز شانزدهم: پیتزای جادوگر کوچولو و دوستان روز هفدهم: اجی مجی تو خمره برم شهر بوبمره روز هجدهم: فیل بزرگ کتابخانه و موش دم باریک روز نوزدهم: قارچی، کلوش، مارپیچی روز بیستم: دکتر دماسنج و بلوط شاعر روز بیست و یکم: آقای خرخره و جادوی صدای درون روز بیست و دوم: کلاه گیس و غول بد جنس کتاب قصه روز بیست و سوم: سفید گیس شهر ویلا بیلا روز بیست و چهارم: زگیل شب گیس و درخت سورمه ای روز بیست و پنجم: عمه پاکوتاه و طوطی جادوگر روز بیست و ششم: اتاق آلبالویی و فرش لواشکی روز بیست و هفتم: خانم پلی کپی و چرخ و فلک ساحلی روز بیست و هشتم: جاروی هوشمند با آب پرتقال رایگان روز بیست و نهم: پیک شادی و موزهای بلا روز سی ام: شاهزاده افسون و خنده ی انگوری شیرین

برشی از متن کتاب


کله ی جاروهای وحشی و لیوان های داغ یک روز برگ ریزان پاییزی بود. تازه چند هفته ای می شد که کلاه گیس جادو یاد گرفته بود. کلی ذوق داشت که تمام وردهای دنیا را یاد بگیرد و مشهور شود. کلاه گیس با آن دامن سبز چمنی و موهای سبز لجنی و چشم های سبز مغز پسته ای و بلوز سبز کم رنگ شبیه یک لوبیا سبز کوچولو شده بود. تندتند می رفت این ور اون ور و می خواست به همه کمک کند. اما یک مشکل کوچولو داشت و این هم که هیچ کدام از وردهایش درست کار نمی کرد. ظهر وبد که آمد کنار بابا چنگیس. چشم های درشتش برق برق می زد و گفت: «چایی می خوری یا آب یخ بابایی؟» بابا چنگیس روی صندلی پوست اژدهایش چرت می زدو چشم هایش را به زور باز کرد و گفت: «هان؟» کلاه گیس موی فرفری اش را داد پشت گوشش و گفت: قوقولی قوقول بادکنک سیاه و سفید مردمک تند و تیز بیاین این جا چای داغ و آب خنک یعدش کمی صبر کرد تا لیوان چای و آب یخ دالامبی روی میز ظاهر شوند. اما هیچ اتفاقی نیفتاد. کلاه گیس حرصش درآمد خواست دوباره ورد بخواند که یک لیوان بزرگ قد سطل، روی هوا پیدایش شد. پر از چای بود و از بخار سرش معلوم بود داغ داغ است. لیوان وول وول خورد، انگار جیش داشته باشد. تندی امد بالای سر بابا چنگیس و یک نفس خودش را خالی کرد و شترق غیب شد. بابا چنگیس دادش رفت هوا: «ای داد بیداد! سوختم! چی کار کردی بچه جون؟!» کلاه گیس که هول شده بود تند تند گفت: «قوقولی قوقولی بادکنک، آب خنک و آب خنک.» بعد چپ و راست لیوان چای داغ بود که سر و کله شان توی هوا پیدا می شد. به نوبت خودشان را روی سر بابا چنگیس خالی می کردند و بعد غیب می شدند ...          

دبیر گروه نویسندگان: سید نوید سیدعلی اکبر تصویرگر: نجوا عرفانی انتشارات: شهر قلم


سید نوید سید علی اکبر

درباره سید نوید سید علی اکبر نویسنده کتاب کتاب قلعه ی جادوگران چهل گیس (قصه های روز)

نوید سید علی اکبری از نویسندگان، مترجمین و چهره‌های فعال کشور در حوزه‌ی کتاب های داستان کودک و نوجوان و اعضای اصلی هیئت‌مدیره‌ی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان می‌باشد. مجموعه قصه های کره الاغ باهوش از آثار این نویسنده است. ...

نظرات کاربران درباره کتاب قلعه ی جادوگران چهل گیس (قصه های روز)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قلعه ی جادوگران چهل گیس (قصه های روز)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل