کتاب موش های پیشاهنگ (موش های پیشاهنگ در اردو)
- انتشارات : شهر قلم
- مترجم : ساره ارض پیما
محصولات مرتبط
کتاب موش های پیشاهنگ در اردو از مجموعه ی موش های پیشاهنگ به قلم و تصویرگری سارا دیلارد با ترجمه ی ساره ارض پیما از سوی انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.
موش های پیشاهنگ برای دریافت "نشان اردو" باید به یک اردو یک شبه بروند. موش ها رفتن به سفر و اردو را خیلی دوست داشتند اما این بار قضیه کمی فرق داشت. آن ها قرار بود همراه معلمشان به طبیعت وحشی بروند وممکن است با خطرات بسیاری مثل حیوانات وحشی، رعد و برق، گیاهان سمی، نیش و گزش حشرات و پرندگان شکاری که عاشق خوردن موش هستند! روبرو شوند. خانم پاپی لیستی به دانش آموزان داده تا با توجه به آن کوله پشتی اردویشان را آماده کنند و وسایل مورد نیازشان را بردارند. همچنین به آن ها گفته بود موشی موفق به دریافت نشان می شود که کوله پشتی اش را بدون هیچ کم وکاستی در زمان کوتاهی آماده و هنگام پیاده روی در طبیعت خوراکی های خوشمزه به عنوان غذا برای خودش پیدا کند، در مواقع لزوم کمک های اولیه را به طور کامل انجام دهد، به خوبی از خودش مراقبت کند و در مدت زمان کوتاهی قادر به روشن کردن آتش باشد. واقعا کدام یک از موش ها می تواند همه ی این کارها را به خوبی انجام دهد و نشان را دریافت کند؟
موش های پیشاهنگ قصه ی رفاقت است و مهارت زندگی در اجتماع، جایی غیر از چهار دیواری خانه. موش کوچولوهایی به نام "ویولت"، "تیگرلیلی" و "پتونیا" شخصیت اصلی داستان های موش های پیشاهنگ هستند. آن ها وارد مدرسه ابتدایی "چمنزار" شده و به پیشاهنگ های بلوطی تبدیل می شوند. موش ها چیزهای زیادی از خانم معلمشان پاپی، یاد می گیرند؛ از دوستی و روابط اجتماعی تا کسب نشان های مهارت های مختلف و در هر جلد از کتاب های این مجموعه، بچه ها با موش ها همراه شده و در پایان داستان مهارتی را می آموزند: یاد می گیرند که چطور در باغچه سبزیجات بکارند، چطور رابطه ی دوستی را با شخصی شروع کنند و آن را حفظ کرده و ادامه دهند، از وسایل دورریز کاردستی بسازند، چگونه برای رفتن به یک مسافرت آماده شوند و ...
فهرست
- فصل اول: آماده برای ماجراجویی
- فصل دوم: به طبیعت وحشی خوش آمدید
- فصل سوم: پیاده روی
- فصل چهارم: رعد و برق
- فصل پنجم: چادر زدن
- فصل ششم: آتش درست کردن
- فصل هفتم: ماجرای روح
- فصل هشتم: خانم پاپی گم شده است
- فصل نهم: جست و جو
- فصل دهم: پیدا شدن
- نشان های موش پیشاهنگ
- آواز پیشاهنگ بلوطی
برشی از متن کتاب
خانم پاپی بچه ها را به ورودی مسیر چمنزار برد و آن ها پیاده روی را شروع کردند. خیلی طول نکشید که دوروبر پیشاهنگ ها پر از سرخس شد. درخت های بلند جلوی نور خورشید را گرفتند. ویولت چشم هایش را تنگ کرد تا به تاریکی عادت کند. خانم پاپی گفت: «پیشاهنگ ها، نفس عمیق بکشید این هوای پاک و تمیز طبیعت وحشی است. احساس سرزندگی نمی کنید؟» ویولت تا جایی که می توانست هوا را به درون ریه هایش کشید. به نظرش مثل هوایی بود که همیشه تنفس می کرد. بیشتر از قبل هم احساس سرزندگی نمی کرد. در واقع زیاد هم حس بودن در طبیعت بکر را نداشت. هنوز صدای آب پاش پارک را پشت سرش می شنید. همچنین متوجه شد سنجاب تهدید کننده ی توی پارک به سرعت به طرف درختان می دود. شانه هایش به خاطر کوله پشتی درد گرفته بودند و تازه الان پیاده روی شان را شروع کرده بودند! تیگرلیلی مدام توی مسیر می دوید و می رفت و می آمد. از درخت ها بالا می رفت و مثل سنجاب از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرید. خانم پاپی گفت: «بیا روی زمین تیگرلیلی! و از طبیعت وحشی دور باش. یادت باشد سنجاب ها قابل اطمینان نیستند.» تیگرلیلی پرید روی زمین و کشان کشان کنار ویولت راه رفت. سنجاب خندید و گردویی را به طرف تیگرلیلی پرتاب کرد. گردو درست افتاد جلوی پای تیگرلیلی. تیگرلیلی داد زد: «هی!» اما سنجاب فقط خندید و گردوی دیگری را به طرفش پرت کرد. خانم پاپی دعوایش کرد و گفت: «تیگرلیلی، تحریکش نکن!» تیگرلیلی دووباره رفت توی صف. کنار ویولت. بعد غرولند کرد: «سنجاب شروع کرد.» ویولت شانه هایش را بالا انداخت و به تیگرلیلی لبخند زد. اما به او هم خوش نمی گذشت. سعی می کرد کنار تیگرلیلی راه برود. اما زود عقب افتاد. چیزی نگذشت که هیاکینت و پتونیا هم از او جلو افتادند. داشتند درباره ی خوبی های اردو با هم بحث می کردند. هیاکینت با ناراحتی گفت: «هنوز هم نمی توانم باور کنم که تخت نداریم! حتما الان می خواهی بگویی که حوله ی نرم هم توی دست شویی نداریم.»
نویسنده: سارا دیلارد مترجم: ساره ارض پیما انتشارات: شهر قلم
نظرات کاربران درباره کتاب موش های پیشاهنگ (موش های پیشاهنگ در اردو)
دیدگاه کاربران