کتاب یونانیان یگانه (تاریخ ترسناک 12)

معرفی کتاب یونانیان یگانه (تاریخ ترسناک 12)

کتاب یونانیان یگانه، حقایق و دانستنی هایی جالب و خواندنی در مورد تاریخ و تمدن یونان در اختیار خوانندگان قرار می دهد. مولف در یک تقسیم بندی تاریخی، رویدادهای مهم و فرمانروایان بنام یونان را به مخاطبان معرفی کرده و سپس با شیوه ای طنز به بیان بسیاری از حقایق موجود درباره‌ی هر یک از آنها می پردازد. در این اثر می خوانیم که پیش از یونانیان، مسینایی های مقتدر بر یونان حکم می کرده اند که بزرگترین کاخشان در جزیره‌ی کرت قرار داشت. سپس به دلایل نامعلومی که مورخان نتوانسته اند دقیقا به آن پی ببرند، از بین رفته اند، به همین دلیل تاریخ نویسان این دوره را عصر تاریکی نامیده اند. پس از عصر تاریکی اولین حکومت متعلق به اسپارتی ها بوده است. در دوران حکومت اسپارتی ها، فرزندانی که زن و مردان اسپارتی به دنیا می آوردند متعلق به دولت بودند و در هفت سالگی به گله‌ی کودکان می پیوستند تا پس از گذراندن آموزش های لازم به ارتش ملحق شوند. در این آموزش ها قواعد خاص و گاه عجیبی حاکم بود، از جمله اینکه پسرهای کوچکتر به عنوان خدمتکار پسران بزرگتر گماشته می شدند و در صورت بروز کوچک ترین خطایی، با گاز گرفتن پشت دستشان تنبیه می شدند! یا بچه ها را گرسنه نگه می داشتند و بعد ترغیبشان می کردند که غذا بدزدند و اگر موقع دزدی مچشان را می گرفتند، تنبیه می شدند! آنها معتقد بودند با این کارها سربازانی آب زیرکاه و همه فن حریف تربیت می کنند. در خیل مطالب گوناگون، جالب و خواندنی کتاب، داستان های تاریخی بسیار جذابی از نبردهای مشهور یونانانیان با دیگر تمدن ها نقل شده که نبرد معروف تروا و حقه‌‌ی اسب چوبی یکی از آنهاست. مطالعه‌ی این اثر ابداعات یونانیان در طول تاریخ، افسانه های زمان باستان و خدایان مشهور، دانشمندان و فیلسوفان تاثیرگذار و بسیاری مطالب مفید، سرگرم کننده و خواندنی دیگر را در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.

مجموعه‌ی تاریخ ترسناک گوشه هایی تاریک و ناگفته از تاریخ را با قلمی آمیخته به طنز برای کودکان و نوجوانان بیان می کند. هر یک از جلدهای این مجموعه، به بیان تاریخ یکی از کشورها و یا رویدادهای مهم تاریخی می پردازد. تصاویر کمیک و طنزگونه‌ی به کار رفته در کتاب ها، با شیوه‌ی روایی طنز مولف، آمیزه ای جذاب و سرگرم کننده را برای مخاطبان علاقه مند به مسائل تاریخی فراهم آورده است. این مجموعه در چندین جلد مختلف از جمله انقلاب های فرانسه، فرمانروایان فرومایه، امپراتوری بی خرد بریتانیا، عصر حجر پر خطر و... به چاپ رسیده است.

خرید کتاب یونانیان یگانه (تاریخ ترسناک 12)

کتاب یونانیان یگانه جلد دوازدهم از مجموعه کتاب های تاریخ ترسناک به قلم تری دیری و  با ترجمه پیمان اسماعیلیان و تصویرگری مارتین براون توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

فهرست

برشی از متن کتاب

به نظر همه قصه ی فوق العاده ای است. هیچ کس هم از خودش نمی پرسد: "یعنی تروایی ها این قدر ساده لوح بودند؟" حالا بر می گشتند و چنین سوالی را از خودشان می پرسیدند، پس لابد جوابش بله است. اگر مغز از باروت بود، تروایی ها آن قدر توی جمجمه شان از آن نداشتند که حتی کلاهخودشان را بپراند. چون یک بار دیگر هم همین طور ایستادند و گول یونانی های حقه باز را خوردند. بله، درست است. همه کلک اسب چوبی را شنیده اند. اما آموزگارها یادشان می رود درباره ی کلک دوم آن ها که 800 سال بعد، یعنی سال 360 پیش از میلاد زدند چیزی بگویند... تقلب علیه تروایی ها... دوباره! کری دموس دیگر به تنگ آمده بود. داخل خیمه اش بالا و پایین می رفت و دست نیرومندش را به ریش های جوگندمی اش می کشید. با اعتراض گفت: "هرگز نمی توانم تروا را تصرف کنم. این دیوارها خیلی محکم اند... تروایی ها اصلا به نظر نمی رسند از شدت گرسنگی در حال مرگ باشند،‌هان؟" ستوان جوان زیر لب گفت: "نه، قربان. شاید اگر یک اسب چوبی درست کنیم و..." کری دموس به او خیره شد: "خیلی ممنون. تو پنجاهمین نفری هستی کهاین پیشنهاد را می دهی. تروایی ها دیگر گول این قصه را نخواهند خورد. این بار حتماً اسب را به آتش خواهند کشید. شاید هم خودت داوطلبی که داخل آن اسب بنشینی، بله؟ می خواهی ببینی حرفت درست است یا نه؟" مرد جوان سرخ شد و گفت: "نه، قربان." وقتی شنید کسی به چادر نزدیک می شود، کمی خیالش آسوده شد و به سرعت سمت در رفت. _رمز عبور. مردی جواب داد: "آژاکس." ستوان لبه ی چادر را پس زد و گفت: "وارد شو، دوست من." نگهبانی وارد شد، زنجیر کوتاهی را کشید و با آن مرد ژولیده ای را درون خیمه آورد‌ نگهبان خبردار ایستاد و با فریاد گفت: "جاسوسه، قربان. موقع دزدی غذا گرفتیمش. با اجازه اعدامش کنیم، قربان؟" ژنرال کری دموس به زندانی زل زد. لباس های او خاکی، اما گران قیمت بودند. "هنوز زود است، فرمانده.ما را تنها بگذارید." نگهبان سلامی داد و بیرون رفت. کری دموس به نیمکتی اشاره کرد و دستور داد: "بنشین. نامت؟" زندانی نیشخندی زد: "دامون." مردی ترکه ای و سیه چشم که نگاهش دودو می زد و قادر نبود با کسی چشم در چشم شود. _پس از تروا آمده ای که غذایمان را بدزدی؟ یعنی اوضاع شهر این قدر خراب است؟ دامون لبخند مغرورانه ای زد و گفت: "خورد و خوراک شما یونانیان بهتر از ما تروایی هاست. حتی پیش از محاصره هم پادشاه جیره ی اندکی به ما می داد." ژنرال پرسید: "اگر پادشاه را دوست نداری، پس چرا به او خدمت می کنی؟" زندانی شانه ای بالا انداخت و گفت: "چون شغلم ایجاب می کند."      

• نویسنده: تری دیری
• مترجم: پیمان اسماعیلیان
• تصویرگر: مارتین براون
• انتشارات: افق